استایلز Stories

" اونا تو رو مجبور می کنند جید!" ناخوداگاه خندید و اصلا به شرایط دشواری که هردوی ما درش بودیم توجهی نکرد. "عزیزم من نمی تونم به چیزی اجبار بشم وقتی از اول...

Sequel to 'The Bad Boy' 5سال بعد ,هانا یه پرستار تمام وقته که توی یکی از بیمارستان های نزدیک خونش کار میکنه.اون الان یه دختر بچه ی پنج ساله داره, 'آمیلیا دریک'. اون یه م...

کارمن,فرشته ای متولد شده از شیاطین..اما ایا او می تواند شیطان اصلی را به زمان تولدش برگرداند؟ زمانی که چشم های یاقوتی سبز اش بدون هیچ گناهی می خندیدند؟! WARNING🚫>>...

سلام. من جیلیان لی مستر (Leemaster ) ،متاسفانه یک پسرخاله دارم.یک پسر دست و پاچلفتی خنگ وصدالبته بچه ننه... نمیدانم من چه گناهی کرده ام که اولا خانه شان دیواربه دیوار ما...

میخندد و من،خنده هایش را دوست دارم! . . زبانِ گیرکرده لای دوردیف دندان سفیدش راهنگام خندیدن،دوست دارم:) . . _اسم من زین... +من هوور صدات میکنم! _هوور!چرا دخترکِ عجیب؟! +...

completed✔ "دختر های خوب عاشق پسر های بد هستن." Persian translation

مجموعه ای از نوشته ها و داستان های کوتاهی که از لری استایلینسون الهام گرفتم اینجا در «Turquoisely girl notes» 💚 💙

خ

«میدونی چی از همه بدتر بود زین اینکه دیدم بعد از من حالت خوبه، داغونم کرد وقتی شنیدم ازدواج کردی اون وقت من اینجا داشتم از غم دوریت دیوونه میشدم این انصاف نبود که تو انق...

من هری رو دوست داشتم. با تمام وجودم. همیشه یه آینده ی خوب و خوش رو باهاش تصور می کردم. وقتی ازم درخواست ازدواج کرد دیگه چیزی تو دنیا نبود که بتونه از اون بیشتر خوشحالم ک...