shimshim_oned

های لاو خوبی من امروز ففو پیدا کردم خیلی خفنه فک میکردم کامله با هیجان میحوندم:/ یهو دیدم عه داستان تموم نشده بوک تموم شد
          آپ نمیکنی دیگه؟
          حالت خوبه؟

Luna_viridian

نگرانی و ترس از تغییر چیزیه که اشتون ۱۶ ساله رو درگیر خودش کرده.
          محیط جدید، آدم های جدید، شهر جدید!
          بعضی وقت ها ما تغییر توی زندگی‌مون ایجاد نمی‌کنیم چون از تغییرات می‌ترسیم، از اینکه نتونیم وفق پیدا کنیم وحشت داریم.
          اشتون هم جزو اون دسته آدم هاست.
          اما زمان میتونه به بهتر شدن همه چیز کمک کنه. شغل جدیدی تو بستنی فروشی پیدا می‌کنه و بستنی نعنایی با تکه های شکلات ای که همه چیز رو تغییر می‌ده.
          
          https://www.wattpad.com/story/277063561