حقیقتا دلم میخواد داستانای نصفه رو ادامه بدم. اما الان جوریام که ممکنه بکهیون بیگ بنگ یهو از خواب بیدار بشه ببینه چانیولو فقط توی خواب دیده تازه پلی استیشنشم شکسته تازه سهونم ولش کرده چون خیلی کسل کننده است. یا جیسو چهیونگو ترک کنه چون این مسخره بازیا فقط توی داستاناست و توی دنیای واقعی ما تنهاییم و انگار به یه زبون دیگه حرف میزنیم.
جدی دلتنگ خودت و نوشته هات، ایموجی پیتزا ته هر پارت و شیرینی و حرارت داستان ها و کارکتر هات!
امیدوارم خوب باشی...و امیدوارم دوباره برگردی چون واتپد بدون کلمات تو خوده بیابونه!!!
بالاخره فروردینم گذشت..
هنوز وقت نکردم فف هاتو دوباره بخونم ولی ذهنم پیش چه یونگِ موقرمزه و گاهی وقتا ادامه ففت رو تو ذهنم حدس میزنم..
امیدوارم که برگردی ولی اگه برنگشتی هم غمت نباشه من نمیزارم اینجا خاک بخوره..باید وقتی برگشتی ازم تشکر کنی خب و من اونقدر قانع هستم که با یه افتر استوری از موآبی راضی بشم:)))
هربار که قطعهای از بتهوون رو گوش میدم یاد اون حرفت میوفتم که تو این دنیا کسی نیست باهاش رو تخت دراز بکشی و یکی از سمفونیهای این مرد رو گوش بدی:))
من دلم خیلی برات تنگ شده..
و حتی داستان موآبی هم نمیتونه این دلتنگی رو کم کنه..