moonriver85

روزی از غریبه ای گذشتم.. 
          از غریبه ای آشنا.. 
          او یک غریبه بود.. 
          اما برای من آشنا بود! 
          تمامش را می‌شناختم.. 
          از زخم هایش باخبر بودم.. 
          از دردهایش باخبر بودم.. 
          از غم هایش باخبر بودم.. 
          از تمامش باخبر بودم.. 
          او برای من یک آشنا بود.. 
          آشنایی که تمام آنچه می‌پنداشتم بود.. 
          آری..! 
          او تمام من بود.. 
          تمـــام مـــن..
          
          https://www.wattpad.com/story/370118590?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85
          
          
          
          
          
          
          
          
          

moonriver85

          نه مهاجرت،نه فرار و نه ترس.. 
          میمونیم و کشورمونو پس میگیریم.. 
          از دست ظلم،از دست دیکتاتوری و از دست اجبار.. 
          ما فقط "ازادی" می خوایم.. 
          نه اون ازادی که شما مد نظرتونه.. 
          ازادی که دیگه زیر ذره بین نباشیم.. 
          ازادی که دیگه تحت کنترل نباشیم.. 
          و ازادی که دیگه نقش رایت و کارگر رو برای این کشور نداشته باشیم.. 
          مثل انسان هایی ازاده.. 
          و رها باشیم.. 
          خودمون سرنوشت کشورمون رو رقم بزنیم.. 
          بدون ترس،بدون ظلم و بدون دشمنی.. 
          ما همه باهم هستیم.. 
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/365693342?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

خانوم گیلاسی.. 
          اره درست شنیدی! 
          خانوم گیلاسی.. 
          تموم افتخارات قصر متعلق به این دختر بود.. 
          دختری که سرخی لب هاش مثل گیلاس.. 
          و ابهت و زیباییش درست مثل یه ملکه بود! 
          قلب یک کشور برای این دختر می تپید.. 
          اما این دختر.. 
          قلبش فقط برای یک نفر می تپید.. 
          ولی اون جنتلمن کی میتونست باشه؟! 
          با ما در ادامه ی فیک همراه باشید♡
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/365564465?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

های بیب.. 
          من یه نویسنده هستم.. 
          یه چنل داخل تلگرام زدم..
          اگه تونستی میتونی جوین شی داخلش و بیای به جمعمون بپیوندی.. 
          من اونجا همه ی فیک هام رو قرار میدم و میتونی فیک های بیشتری اونجا بخونی.. 
          
          
          ایدی چنل:@fanfictionechennel

moonriver85

کسایی‌که‌درداشونوتوخودشون‌می‌ریزن.. 
          کسایی‌که‌به‌زنده‌موندن‌ادامه‌میدن.. 
          اونارونمیشه‌هیچ‌جوره‌شکست‌داد.. 
          اوناروهیچکس‌نمیتونه‌شکست‌بده.. 
          چون‌اگه‌ازطوفان‌نجات‌پیداکنی.. 
          خودت‌تبدیل‌به‌طوفان‌میشی..! 
          
          https://www.wattpad.com/story/350535193?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85&wp_originator=sZb7IrSw19vOQ8RdHmcqycyn5sJivMCRnzBNQLTfBvLNPNAx8pSClKxnjAA%2B0XH%2B5ClQUM0hNbYK1fwWzQgBJHgm6RWQg8TM3bnuQWIAnkmSzrocJ3PVOr%2FtigefkvkI

moonriver85

blue_chista

moonriver85

میگن باید از کسی که چیزی برای از دست دادن نداره،ترسید..! 
          چون دیگه خط قرمزی نداره و ممکنه هر کار دیوانه واری انجام بده.. 
          خوب...من خیلی وقته که چیزی برای از دست دادن ندارم..! 
          
          _بلاچاو فصل دوم 
          
          https://www.wattpad.com/story/337760274?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85&wp_originator=nGD%2B%2FQ7nofy4RCZwo18zOmRdK%2Bb%2BEKASL2qj7f0FFwmUe6CLT%2FIV87N%2FoR%2BAdNVskOICzYC%2FNYYt9W9A3IaBRAssbRrMXdOQN4QETptFxSS%2FSFmcvRYa0kTxS%2BvrNsCu

fafaexo_12

"اعتراف می کنم به گناهانی که زبانم از گفتن شان قاصر است و ذهنم از نگفتن شان بیزار 
          اولین گناه با حضور در آسمان بی کرانش شروع شد ، من تاریکی ام را با او شریک شدم و او روشنم ساخت طوری که چشم گشودم و فهمیدم ماهِ آسمان گشته ام 
          دومی زمانی شکل گرفت که قدم از جاده ی دلش برداشتم و از نگاهش خودم را راندم
          و سومین گناه....
          نه....من گناهکار تنها یک اشتباهم 
          گناهم این است "تسلیم شدن" 
          گناه من تکرار تسلیم شدن است ؛ تسلیم او و سرنوشتی که او را از من دریغ کرده"
          
          https://www.wattpad.com/story/310328990?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=fafaexo_12&wp_originator=6CMei6vntTRL4rlAZnF%2F4hi1epc4xA0eaCRw7FhWpZsS%2FRexV8vtIKg0ZhyVldvzAJRcvRLiY8zzmnwijoqqOsvE3NhjtIXTEoPXhB1fSRJJ6I8XnsgKsQkk187qLEYN
          
          سلام قشنگم 
          ببخشید وارد مسج بوردت شدم 
          ممنون میشم اگه دوست داشتی یه سر به اولین بوکم بزنی و حمایتم کنی:)