MaryamBahrami7

سلام ببخشید که بی‌اجازه اینجا پیام می‌زارم.
          داستانم درباره‌ی تهیونگه...
          پسری که وسط دنیای مافیا، فقط یه آغوش می‌خواست.
          ولی اشتباهش شروع یه بازی کشنده شد.
          
           ژانر: مافیایی | روانی | عاشقانه تاریک
           کوکوی
          
          https://www.wattpad.com/story/396759861

hastiV7

سلام زیبا، معذرت بدون اجازه پیام میزارم♡
          خوشحال میشم بهش سَری بزنید شاید از اولین تجربه ی من توی نویسندگی خوشتون بیاد♥︎ یه حمایت کوچولویی اگه میشه بکنید♥︎
          https://www.wattpad.com/story/390464623?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=hastiV7

NAFAtysss

جونگکوک ایدل مشهوریه که بخاطر سبک و ظاهر متفاوتش با بقیه کیپاپ شهرت زیادی به دست اورده. 
          اون نمونه واقعیه یه پسر بده. تتو، پیرسینگ، مواد و سکس لایف استایل عادیه اونه اما چی باعث شده اون از یک بچه معصوم با رویا های بزرگ به اینجا برسه؟ 
          کیم تهیونگ وارث کمپانیه DY و یک خواننده سولو مشهوره. همه چیز از جایی شروع میشه که اونا توی مهمونی کمپانی با هم میخوابن. 
          
          
          https://www.wattpad.com/story/395564507?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=NAFAtysss

jkscorp

اگر به خوندن داستان‌های رازآلود و جنایی علاقه دارید “جهنمی” می‌تونه انتخاب خوبی باشه.
          
          ‌‏• Couples: Vkook / Kookmin / Vmin
          
          ‌‏• Genres: Dark / Harsh / Smut / BDSM / Action / Crime / Mystery
          
          https://www.wattpad.com/1515497926?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create_story_details&wp_uname=jkscorp

vvvvv_kok

آغاز از ریخته شدن خون یک نفر بود ولی قربانیان انتقام هنوز هم اطلاعات درستی از جان باختگان نبود مردم کشور های متحد با  توی گرداب خون غرق میشدن و نجات دهنده کجا بود؟ خدا جونگکوک کجا بود که میزاشت بندهاش درد بکش کجا بود که نمی‌شد به این کابوس سیاه پایان داد؟ تهیونگ فرمانده ای کارکشته زیر بار مسئولیت این انقلاب سیاه بود که بین خون و درد فریاد مردم دلش رو تقدیم به گاراگاهش کرد و به خدا چشمای ستاره بارون پسرکش ایمان آورد   
          
          https://www.wattpad.com/story/387817906?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=vvvvv_kok
          
          ممنون میشم یه نگاهی بهش بندازی شاید خوشت اومد 

Anima_animos

نقطه شروع داستان ما دقیقا مشخص نیست!
          من پرت شدم داخل تاریکی که باریکه نوری که ازش ساطع میشد نشون دهنده یه <عشق >بود
          و البته منبع اون باریکه نور....
          تابو های اطرافیان من بود که تبدیل شد به عقده،
          تبدیل شد به یک حس!
          و حالا کوک من دست تو رو ول نمیکنم
          مشکل نیست تهیونگ بخواب!
          من تو سیاهچاله ناخودآگاه ات هم باهات هستم 
          من <سایه> توام 
          ولی الان همراه باهم داریم تو تاریکی آرومی زندگی می‌کنیم
          این تاریکی با وجود الگوهای کهنی که دیگران داخلش شکل دادن قشنگه ...
          چون سرچشمش قشنگه نه خط های ریز و درشتی که باعث شکل گیری این عشق شد!
          پس بیا غرق شیم تو ابن تاريکی تا لحظه کشیده شدن تو سیاهچhttps://www.wattpad.com/story/376428619?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Anima_animos