
lizardmtm
سلام بچه ها میدونم میدونم من خیلی عذاب وجدان دارم بابت اینکه بوک دوم نصفه مونده ولی باور کنید واقعا از روی قصد نبوده خودتون میدونید که هیچوقت نمیخوام چیزی رو نصفه رها کنم ولی این روزا حس میکنم حتی زندگیمو رها کردم نمیدونم چرا دارم اینارو اینجا مینویسم شاید یه توضیحی بهتون بدهکارم چون حق دارید و میدونم چقدر داستان رو دوست داشتید من واقعا اینجا حس ارامش میگیرم دلم خیلی براتون تنگ شده فقط میتونم بگم که اگه از این وضعیت زنده بیرون اومدم میام و ادامش میدم پیام هاتون رو خوندم ولی حقیقتش روی جواب دادن نداشتم احتمالا چون بیست و چهار ساعته که نخوابیدم اینو مینویسم شاید حتی پستش نکنم شاید فردا پارت جدید بذارم شایدم یک سال بعد هیچی نمیدونم فقط ازتون میخوام که منو ببخشید برای نصفه رها کردن داستان این روزا احساس میکنم زنده نیستم اتفاقات زیادی افتادن نمیخوام بازشون کنم و فقط به این بسنده میکنم که یه روز میام و تمومش میکنم یه روزی که دیر نیست البته شاید الانم دیر شده نمیدونم با عشق و احترام زیاد -لیزا

AshlylarWlson
@lizardmtm آجی جون فدات شم ،درسته که فیکتو دوست داریم ولی هیچ چیز مهم تر از روحیه خودت نیست لطفا ناراحت نباش و سعی کن حالتو خوب کنی با دلتنگی زیاد
•
Reply