itc_Ariel

های! 
          	امید که خوب باشید^^
          	با توجه به اینکه برخلاف انتظارم هنوز برای
          	 insomnia 
          	(teen wolf+ American assassin) 
          	نوتیف میاد امتحانام تموم بشه دوباره استارتش رو میزنم .
          	ولی!
          	من خود فیکشن اصلی رو حدودا خوندم.
          	اصن استرس نداره
          	میخوام ادامه اش رد خودم بنویسم.
          	و اگه ایده ای هم دارین خوشحال میشم بهم بگید
          	❤

itc_Ariel

@itc_Ariel استرس نداره و وات؟! منظورم استرک بود
Reply

itc_Ariel

های! 
          امید که خوب باشید^^
          با توجه به اینکه برخلاف انتظارم هنوز برای
           insomnia 
          (teen wolf+ American assassin) 
          نوتیف میاد امتحانام تموم بشه دوباره استارتش رو میزنم .
          ولی!
          من خود فیکشن اصلی رو حدودا خوندم.
          اصن استرس نداره
          میخوام ادامه اش رد خودم بنویسم.
          و اگه ایده ای هم دارین خوشحال میشم بهم بگید
          ❤

itc_Ariel

@itc_Ariel استرس نداره و وات؟! منظورم استرک بود
Reply

itc_Ariel

این روزا 'completely obsessed with The Marauders' ام و بعد از چند روزی که فیکشن‌ها رو شخم زدم بالاخره یه هاناهاکی‌ای که قلبمو مچاله کنه پیدا کردم و پارت ۱ از ۷ پارتی رو آپ کردم☕
          قرار نیست برای ادامه‌اش زجر بکشید چون هر شب آپ میشه!
          
          بابت دراپ شدن بوک‌هام از دوستانی که دنبالشون می‌کردن معذرت میخوام☹
          واقعا اگه فرصت پیدا کنم ادامه‌شون میدم.
          

itc_Ariel

 #After
          
          امتحانام ک تموم شه اول از همه تیام رو تموم میکنم 
          و حداقل سه تا‌س دیگه تیام میخوامممممم آپ کنم!
          تو همش هم تئو رو ب خاک و خون میکشم ب همین برکت قسم
          
          واسه ملک اتاماتای ایده پردازیم مُرده! تو نقطه ای ام ک میدونم نهایت چی میشه ولی دقیقا حرکت بعدی رو ندارم!
          
          استرک رو ترجمه میکردم ولی خط داستان اش رو ک گذرا خوندم دیدم شت! 
          این ک استرک نداره که
          سُ ؛ یحتمل بقیه اش رو خودم بنویسم ک همینم مستلزم فک کردن و دوخت و دوز از اساس و پایه است
          
          
          لری نازم...
          بچه ام هری بدبخته تو این فیک؛ 
          خودم میبینمش غصه ام می‌گرفت میرفتم تو مود سگ دپی
          تیام رو بنویسم روحم شاد شه لری رو ادامه میدم بالانس شه
          
          
          **اتاماتا : میشه گفت یه جور سیستم یا ماشین محاسباتی کامپیوتری عه

itc_Ariel

خلاصه ی Reflection [ Theo x Liam ] :
          
          لیام، تئو، میسن و کوری بعد از اینکه ماشین شون پنچر میشه، برای اینکه شب رو به صبح برسونن، وارد یه خونه ی متروکه ی کنار جاده ای میشن. 
          
          بعد از اون شب همه شون خواب های عجیبی میدیدن. اما با گذشت زمان متوجه شدن که هرچقدر کابوس های لیام بدتر میشد، همونقدر هم حال تئو بدتر میشد و درحالیکه دنبال جوابی برای مشکل شون میگشتن متوجه رازی شدن!
          
          اینکه چرا بیکن هیلز خالی از هر  جادوگر و خون آشامی بود!
          
          
          
          
          
          **پیوست: متاسفانه این کاربر به شدت به شدت شیفته ی شیپ تیام بوده و یحتمل کاراکترها از دست سادیسم وی در امان نخواهند بود~ 
          
          

itc_Ariel

خلاصه ی Him  [Larry] : 
          این بیماری زندگیش رو تباه کرده بود. چیزی که باعث شد به هیچکس اجازه نده ک بهش نزدیک بشه چون از اینکه دوست داشته بشه و کسی رو دوست داشته باشه وحشت داشت.
          هری تمام 9 سال گذشته رو به این شکل سپری کرده بود، به عنوان دکتری که هیچ چیزی رو بیشتر از بچه ها تو زندگیش دوست نداشت.
          چ اتفاقی میفته وقتی مسیر زندگی، لوئیس تاملینسون و دخترش رو سر راه اون قرار بده؟ 
          اون میتونه به خودش اجازه بده ک یک بار دیگه دوست داشته بشه؟ چ اتفاقی میفته وقتی لویی حقیقت رو راجع به هری متوجه بشه؟ میتونه هنوزم دوستش داشته باشه و برای بودن باهاش میجنگه یا هری دوباره تنها میشه؟