
corneliustheghost
سلام،بچه ها جونم.. من هنوز و هرروز به لیام فکر میکنم،به اینکه چه بلایی سر این بچه اومد یعنی واقعا همه چی تموم شد و به همین راحتی همه ی همه نبودنشو پذیرفتن ؟ بیایم خوش بین باشیم که هنوز هست یه گوشه ای یه جای دوری ولی مگه همه چی به این اسونیه؟ مگه راحته یه ادمی که همیشه دور برش شلوغ بوده به اون سبک زندگی عادت کرده بره یه گوشه تا اخر عمر خودشو حبس کنه، اصلا چه بار روانی وحشتناکی رو تجربه خواهد کرد اگه همه ی این فرض درست باشه؟ من نمیتونم هیچکدوم این حالتارو به خودم بقبولونم نه مرگ نه نبودن خود خواسته...هییع میخواستم ببینم هستن کسایی مث من که تو این حالت ناامید کننده دستو پا بزنن یا نه «خیلی ماچ »

_will_iam_
@corneliustheghost دقیقا تو دوراهی وحشتناکیم که نفسمو بریده.. هروقت به لیام فکر میکنم و مرور میکنم حال بد و خستگیاشو میبینم دور از منطق نیست نباشه.. بچم دیگه زندگی نمیکرد و مریض و داغون شده بود...بعد میگم ممکن نیست لیام نباشه! مگه میشه لیام نباشه و آب از آب تکون نخوره؟ اون بلاها سرش بیاد ولی به هیچکس برنخوره و هیچکس صداش درنیاد؟! همه چی درتضاده ولی نمیدونم فقط دلم میخواد یه روزم شده بمیرم، روح از تنم جدا شه و بگردم ببینم پسرم کجاست و چه حالیه:)
•
Reply