authoryeon

احتمالا این اخرین باری که ویکوک به عنوان کاپل اصلی داستانم انتخاب میکنم. 
          	
          	دلیل هم کاملا مشخصه. چهار فصل برادرت بکش روی هم پنج کا ویو نداره. ووت صفر! کامنت صفر! خب اگه این فاجعه نیست پس چه اسمی میشه روش گذاشت؟
          	
          	با وجود افتضاح به بار اومده، شخصا ترجیح میدم کوکوی رو جایگزینش کنم. حداقل با این حجم از خواننده های بی خیال و داغون روبرو نمیشم. چند نفر پیدا میشن ووت بدن، نظرشون بگن.
          	
          	من تمام این مدت احساس میکردم دارم برای کرم های تو باغچمون داستان مینویسم. حتی دیوار هم نمیتونست انقدر بیصدا باشه.
          	
          	به هرحال سعی میکنم از این به بعد در انتخاب کاپل دقت کنم. این تقریبا  هشتمین فیک من از این زوج بود، و میتونم بگم از شرایط هیچکدوم راضی نبودم. حتی ووت های وی ای پی و نوتیص‌می به همون اندازه داغون بودند.
          	
          	همچنین بعضی کاپلا مثل ویمین هم تازگیا طوری شدن که دوست نداری اصلا نگاشون کنی. یه نقطه ی اشتراک بین فیکای ویمینم پیدا کردم، اونم هفت معروف بود. 
          	
          	نمیدونم شما کجا زندگی میکنید هفت تا ووت شرایط فوق‌العاده برای ادامه دادن میبینید. تازه سرش غر هم میزنید، اما یه جای دیگه در حال کامل کردن سیصد تا شرط ‌ ووت بقیه اید. 
          	
          	باور کنید یا نه، حتی سگاها هم در این شرایط داستان نمی نویسن چه برسه به موجود دوپایی مثل ادم.
          	
          	
          	
          	
          	

authoryeon

احتمالا این اخرین باری که ویکوک به عنوان کاپل اصلی داستانم انتخاب میکنم. 
          
          دلیل هم کاملا مشخصه. چهار فصل برادرت بکش روی هم پنج کا ویو نداره. ووت صفر! کامنت صفر! خب اگه این فاجعه نیست پس چه اسمی میشه روش گذاشت؟
          
          با وجود افتضاح به بار اومده، شخصا ترجیح میدم کوکوی رو جایگزینش کنم. حداقل با این حجم از خواننده های بی خیال و داغون روبرو نمیشم. چند نفر پیدا میشن ووت بدن، نظرشون بگن.
          
          من تمام این مدت احساس میکردم دارم برای کرم های تو باغچمون داستان مینویسم. حتی دیوار هم نمیتونست انقدر بیصدا باشه.
          
          به هرحال سعی میکنم از این به بعد در انتخاب کاپل دقت کنم. این تقریبا  هشتمین فیک من از این زوج بود، و میتونم بگم از شرایط هیچکدوم راضی نبودم. حتی ووت های وی ای پی و نوتیص‌می به همون اندازه داغون بودند.
          
          همچنین بعضی کاپلا مثل ویمین هم تازگیا طوری شدن که دوست نداری اصلا نگاشون کنی. یه نقطه ی اشتراک بین فیکای ویمینم پیدا کردم، اونم هفت معروف بود. 
          
          نمیدونم شما کجا زندگی میکنید هفت تا ووت شرایط فوق‌العاده برای ادامه دادن میبینید. تازه سرش غر هم میزنید، اما یه جای دیگه در حال کامل کردن سیصد تا شرط ‌ ووت بقیه اید. 
          
          باور کنید یا نه، حتی سگاها هم در این شرایط داستان نمی نویسن چه برسه به موجود دوپایی مثل ادم.
          
          
          
          
          

authoryeon

اگه ازم بپرسن هدفت از اینجا بودن چیه؟ میگم هیچی 
          
          میام میگردم، دقیقه ها به صفحه ی گوشی خیره میشم بدون اینکه چیزی بنویسم.
          
          فکر میکنم تنها پلتفرم بیخود گوشیمه، و بقیه اپ های نویسندگی که ماههاست دارن خاک میخورن
          
          روز یا ماه هاست دارم دنبال یه انگیزه واسه نوشتن میگردم، اما چیزی پیدا نمیکنم. انگار این طالع نحس اینجا هم دنبالم میکنه. قبول کردنش سخته اینکه از هیچکس و هیچ چیز شانس نیاوردم.
          
          در این نقطه نه دیده شده خوشحالم میکنه و نه ریپابلیش کردن کارام. تنها چیزی که خوشحالم میکنه حذف شدن پیجمه.
          
          چرا باید برای چیزی بجنگم که ارزشش نداره؟ 

authoryeon

ظاهرا فصل سوم رییتوییت حذف کردم، فقط ورژن کوکمین دارم.
          
          با این اوصاف فصل دیگه ای در کار نیست، البته من هم علاقه ای به نوشتن یه فیک ویکوک ندارم. در کل نه این شیپ دوست دارم و نه شیپرهاش.
          
          دلم میخواد یه روز به ویمین بازنویسیش کنم. تنها کاری بود که می تونست دیده بشه اما گند خورد بهش.
          
          به خاطر همینه از خواننده هایی که ووت نمیدن متنفرم. این کارشون عصبانیم میکنه. وقتی این احساس سراغم میاد چشمام روی همه چیز می بندم.
          
          مگه فشار دادن اون ستاره ی کوفتی چقدر زمان می‌بره؟ مطمئنم کسی که از داستان خوشش نمیاد همون پارت اول میزنه به چاک، ولی اونیکه تا اخر میخونه و ووت نمی‌ده رو درک نمیکنم.
          
          بگذریم... بعضی داستانها هستند که باهاشون زندگی کردم، حتی پایان بندیشون هنوز در گوشیم دارم. مثل اس، ریتوییت، میت می ولی بدشانسی اوردم، هیچوقت نتونستم کاملشون کنم. بعضی وقتا که می بینمشون به خودم میگم این چهارسال چه غلطی داشتی میکردی که پایانش ننوشتی. برعکس هیچ احساسی نسبت به فیکای جدیدم ندارم. حتی یه خاطره هم ازشون ندارم که حس خوبی بهم بده. همش جنگ و دعوا و شر. طوری که فقط میخوام تمومشون کنم. 
          
          اگه ماشین زمانی وجود داشت، مطمئنا همه چیز به عقب برمیگردونم. خیلی از داستانها رو نمینوشتم. در عوض قبلیارو تموم میکردم. زندگی و اینده ی من با همون فیکای نصفه و نیمه دود شد، الان دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم، چند تا فالور که دیگه چیزی نیست.
          
          
          
          

authoryeon

از این به بعد قوانین در پیج من به اینصورته.
          
          _کتابی که پارت اولش حداقل ووت رو نیاره، انپابلیش میشه. 
          
          _نمیخوام از این تاریخ به بعد فیکهایی که بالای ده قسمت دارن بردارم، پس شرط ووتا رو رعایت کنید. 
          
          _برای هر داستانی بستگی به پیچیدگیش شرط تعیین میکنم. اگه ووتها به حد نصاب نرسه پارت بعدی رو پابلیش نمیکنم. 
          
          •اگه تمایلی به انجامش داشتین که هیچ، اگه نداشتین به سلامت. باید بدونین هیچکدام از اینا رو داخل داستانها تکرار نمیکنم. دیگه کشش بحث کردن رو هم ندارم.