ViolinistFICTION

tara is typing:
          	
          	سلام به همگی خوانندگان Earth Holidays 
          	این داستان با اخرین پارتی که امروز آپ کردم برای همیشه تموم شد.
          	46 پارت ،1312 صفحه  148,490 کلمه....
          	ممنون که با من بودین ، خوشحالم که باهم سفر کردیم و بابت کم کاری ها ، معطل نگه داشتنتون و اشکالاتی که داشتم ازتون معذرت میخوام...به امید دیدار!
          	دوست دار شما
          	نویسندهتون
          	تارا❤

Seti656700

پارک چانیول پسری بیست و چهارساله که عاشق برادر ناتنی خودش میشه و وقتی بکهیون متوجه احساسات عمیق چان به خودش میشه اون هر بار به شدت پس میزنه مهم نیست اون مرد چند بار می‌شکنه و چه زجری تحمل می‌کنه و بنظرتون چی میشه اگر توی تصادف چان وارد بدن معشوق بکهیون بشه ؟ می تونه از اون همه اتفاق جون سالم به در ببره ؟ می تونه به بدن خودش برگرده ؟
          و کلی سوال دیگه....
          
          ---------------------------------
          
          -خوبی؟
          +خوبم 
          -اینجوری به نظر نمی‌رسه 
          هومی زیر لب گفتم 
          -درد داری ؟
          سرم رو تکون دادم ، بلند شد و اومد کنار نشست دستش و گذاشت رو شونم 
          -زمان دردتو آروم می‌کنه 
          لبخند زدم و لبخندم گشادتر شد و بعد چند دقیقه به قهقهه ای افتادم 
          قهقهه ای که پر از درد بود
          مچاله شدم توی خودم و در حالی که چشمام پر بود گفتم :
          +کاش آدم وقتی ضربه می خوره نفهمه از کی بهش ضربه زده 
          -چرا ؟!
          +چون هميشه اگه ضربه انقدری قوی باشه که تورو از پا بندازه حتما از جانبِ کسی که خيلی بهت نزدیکه ، چون آدم‌های غریبه که نمیدونن به کجا بزنن از پا بیفتی! و اینکه تهش بفهمی از کسی ضربه خوردی که بارها بلندش کردی و بهت تکيه کرده تا ادامه بده ...دیگه بلند شدن خيلی خيلی سخت میشه
          
          -----------------------
          
          I think you'd like this story: "My Gazelle" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370380218?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :))

Nabi14252

بکهیون با ذوق یه لبخند خرگوشی میزنه 
          چانیول میزنم زیر چونه اش میگه :
          +هیچوقت دیگه اینجوری نخند شاید دلت نخواد وقت و بی وقت لنگ بزنی.
          
          ______________________________________________
          
          -‏ذات آدما هیچوقت عوض نمیشه، اینقدر زور نزن ازش اونیو بسازی که خودت میخوای. هم نادرسته هم تلاشت بیهوده‌س.
          
          
          I think you'd like this story: "Gazelle" by Nabi14252 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/368217751?utm_source=android&utm_medium=mobi.mmdt.ottplus&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Nabi14252
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :))

AyterZone

سلام جانآ
          معذرت میخوام که مسیج بوردت رو بی‌اجازه شلوغ میکنم اما خوشحال میشم به قصه کده کوچیک من سر بزنی و من میزبانت باشم 
          
          https://www.wattpad.com/story/337776176-%F0%9D%90%92%F0%9D%90%9A%F0%9D%90%AF%F0%9D%90%9E-%F0%9D%90%8C%F0%9D%90%9E-%F0%9F%8C%BF-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D8%AF%D9%87
          
          

Pishi_Mew

سلام ممنون میشم به فیکشنم سر بزنید و دوست داشتین اکانتو فالو کنین. این اولین فیکشنمه با کاپل های چانبک و کریسهو امیدوارم از یه نویسنده تازه کار حمایت کنین
          اطلاعات فیک و خود فیک هم داخل پیج میتونین بخونین ممنون:)))