seong1998

seong1998

iii_bts

__completed__
          قسمتی از رمان:
          
          هانا توی سکوت هق هق کردو گفت:
          _من... من خیلی خسته ام تهیونگ... از دست هوادارای تعصبیت خسته ام ، از دست ساسنگ فنا، از دست هیترا... از دیدن ادیتا و کامنتاشون خسته شدم‌... حتی تو هم منو به خاطر اون ادیتا پس میزدی... یادت میاد؟
          تهیونگ نمیتونست حرف بزنه، هانا موهای تهیونگو نوازش کردو گفت:
          _تهیونگ... فقط یه خواهش ازت دارم... این تنها خواهشمه بعد از شش ماه همسرت بودن... میشه از بائک هیون مواظبت کنی؟ میشه مثه من پسش نزنی؟... میشه دوسش داشته باشی؟
          _بائک هیون؟
          هانا لبخند زدو گفت:
          _خودت این اسمو انتخاب کردی... توی مصاحبت گفتی میخوای اسم پسر اولتو بائک هیون بذاری!... حتی وقت اینکه با هم اسم انتخاب کنیمو نداشتیم... 
          
          ژانر : عاشقانه، درام، دختر پسری
          کارکتر ها: تهیونگ، هانا و ...
          وضعیت: کامل شده
          https://www.wattpad.com/story/289325717?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=iii_asal&wp_originator=N78MBIVgpCgiDYdJAs3kQAlBSBKYaVIk8XZ7fS2iVhPxsgnqnKES7KnJ%2BIduNuso5pSRSRMDJcR7gsbGTOWr8ArIr4%2BG8KSTVRyIY4uEKlW2Z7j%2B9t6YibyjIfi6Cl6R

Dandelionava

downtodust

سلام سوییتی!
          این یه داستان پلیسی و هیجان انگیزه، اگه یه نگاهی بهش بندازی، حتما خوشت میاد^^
          
          I think you'd like this story: "❄بی خانمان" by lyrics94fic on Wattpad https://www.wattpad.com/story/262047794?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=lyrics94fic&wp_originator=et7NpLfKi1AKhSl6Bap4obBWIRmFpALiWFqaF%2B%2FxGSiw9kBlmqqKKm5U3OZ2RuiNuizMPvGWfu5lIk6jlXSrBv4UaS4sS7vKE%2B457go5EOorUcXvvVzwz5GddE27SYnL

lightslia

ღ⋆‥❦ˇ⇢ dear 49baekyeon ...
          
                    ▪ thank u for adding So Suddenly 
                       in your reading list! i hope u enjoy 
                       reading it and continue supporting 
                       my other stories too! that'd be cool~
                        have a nice day. uwu.
          
                                       。・:*˚:✧。 - lia