Zahraagh77

Pesan ini mungkin menyinggung
سلام این همون داستان my fucking life هست که به اشتباه پاک شد و نویسنده دوباره گذاشتتش. ووتاش خیلی زیاد بود ولی خب با این اتفاق همشون از بین رفت پس لطفا حمایت کنید تا داستان دوباره به روال عادی خودش برگرده.
          هفته ای چند بار بهم تجاوز میکنه. چند بار به روش وحشیانه. اون هیچ رحمی نداره. اون از درد کشیدنم لذت می بره و نیازهای روحشو با جیغ های پر از درد من برآورده می کنه. 
          من احمق بودم نباید، نباید به اونا اعتماد می کردم. اصلا چرا می خواستم کشور خودمو ول کنمو برم آمریکا؟ چرا به اونا اعتماد کردم؟ من احمق زندگیمو به باد دادم. شرایط افتضاحی داشتم
          ولی
          دلیل نمیشد که بخوام کشورمو ول کنم، اونم اینجوری. اوایل خوشحال بودم از اینکه قرار نیست اعضا و جوارحمو تو بازار سیاه بفروشن
          ولی الان لیام کاری کرده که من
          زین جواد مالیک روزی صدبار آرزوی مرگ کنم. در حالیکه من فقط در حد بای های اوکی نو زبونشو می فهمم. همین. من برده ی اون شدم، برده ی لیام پین. و این مثل جهنمه اینکه هم تنت اسیرش باشه هم قلبت.
          هشدار: این فف شاید دردناک ترین ففی باشه که میخونید اگه حساسید بهتره که نخونید.https://www.wattpad.com/story/185588115

themahdisamiri

سلام •___•
          دوستان من ي فن فيك هري دارم مينويسم
          داستانش مخلوطي از فكت ها و يكم تخيله
          و يجورايي اينده
          ممنون ميشم بخونين و نظر بدين
          مرسي •~~~~•