sarawoodytoy

سلام خوشحال میشم اگه داستان من رو بخونی
          
          رئا دختری است که در قلمرو میانی سرزمین خود زندگی می‌کند ولی زندگی او به یکباره تغییر کرد.
           زمانی که برای یک ماموریت به قلمرو آسمان ها اعزام می‌شود و آنجا با فردی ملاقات می‌کند که قصد کشتن او را دارد و به همراه قدم های او مرگ نیز پا به سه قلمرو می‌گذارد و رئا باید راهی برای نجات خود و دنیای خود پیدا کند.
          
          https://www.wattpad.com/story/276297349?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=sarawoodytoy&wp_originator=cSrq%2FUNkYQN%2BNHjmbZNAHPjFPhOLrdlQSRcu6RDoO%2Fj1OluxynmnGEsZIGI128VNPdLgoEIbbN%2BjhAn3cmLwsvby5HxrXD04Bt%2BwyCp3lD77XoImTwuDcztcPCFutXrg

azamiatena

سلام دوست عزیز!
          امیدوارم که حالت خوب باشه♡
          خوشحال میشم به رمانم سر بزنی و اگر دوست داشتی اون رو به دوستات هم معرفی کنی.❤
          
          _من تو رو میخوام با تموم وجودم پس هیچوقت تنهام نذار!
          +تا حالا نیمی از وجودت روجایی جا گذاشتی؟! 
          _نه!
          +پس بدون منم نمیتونم بدون تو جایی برم!!!❤
          
          
          https://www.wattpad.com/story/268710556?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=azamiatena&wp_originator=Is0cp%2FAnKkD1Lw90Fcqh9u2zadbPuETsW6%2BR036y0KLU%2FsxW2zVvxCHnqGQfOvSeqcMpIEYsiLh34ge7tzXdNHgHA16ika9hFxtTZempdWbvr4hwzZuiY79rJ%2FTYVCNj

taranehgoodarzi

سلام سلام دوست عزیزم من ترانه هستم و حدود ۶ سال هست داستان و رمان مینویسم اما تا الان توی تلگرام فعالیت داشتم و تازه اومدم واتپد..این داستان عاشقانه و استریت هست و هر شب آپ میشه..امیدوارم بخونین و با حمایتتون بهم انرژی بدین...
          https://www.wattpad.com/story/269301103?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=taranehgoodarzi&wp_originator=%2BaxvHhAxcockf7K%2F8pppdFiRTZ%2FH2bvGgxCDJMOErLzTx8YzSma%2F%2F0liB4O7FJTULCbC2yD9tpJ1bnoDi641syaEih%2BJx5EEcGpX5M2u0%2B%2FqXJedIqf%2Bidfn041eREJ4

he_callsme_Nahal

سلام دوست عزیزم!
          امیدوارم حال دلت خوب باشه!
          
          من یه رمان عاشقانه ایرانی نوشتم و خیلی خوشحال میشم که یه نگاهی بهش بندازی...
          دختر و پسر داستانمون دانشجو ان و داستان خیلی پیچیده نیست که توی این روزا که همه مون کلی مشغله داریم، ذهن آدمو کار بگیره... 
          ولی در حدیه که جذبت کنه و مشتاقت کنه که ادامه شو بخونی. 
          داستان از دید اول شخص روایت میشه و یخورده با لحن کتابی نوشته شده ولی گفت و گو هاشون محاوره ایه... 
          یه کوچولو و در حد معمول هم صحنه داره. 
          این کتاب فنفیک نیست و همه اش از ذهن خودم ساخته شده. 
          
          خلاصه که سر زدن بهش ضرری نداره :)
          
          ɱαԋԃιҽԋ
          
          https://www.wattpad.com/story/242360527