🙋🏻

خوشحال میشم به اولین کارم سر بزنی
          https://www.wattpad.com/story/360507504?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Wichyea

کیوت خوشحال میشم ی سری بزنی بوس بهت♥️
          
          
          ‏https://www.wattpad.com/story/259077359?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=maybemari

سلام ببخشید مزاحم میشم
          خوشحالم میشم به بوکم سر بزنی⚽️
          
          https://www.wattpad.com/story/360581322?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger.web&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=blueartery

سلاملکم
          چپترهای قبلی کاز لاو ایز بلایند آنپایلیش شدن و چپتر جدید «۳۸» توی این چنل تلگرام 
          
          farezxxChannel
          
          آپلود شد

های:)
          این داستان جدید دوستمه
          خوشحالم میشم بخونیش و اگه دوست داشتی حمایت کنی♡⁩
          
          https://www.wattpad.com/story/355341150?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=25Delaney_Malory28&wp_originator=xKt%2B1Yzn75VsqWCk8732gvpLy6Z4wNuM329wDXeoAqYjwVyXy2nuAJgfmnKfvBLHOeokPMdFYhMe3AHLrFfTEVnIOvG9HUqstWv6nRIT7iPMRLG1iGf%2BTRgZkf%2BZYUIM

های کیوتیی
          ببخشید مسیجتو پر میکنمم•-•
          من یک فیکشن از شیپ جانلوک و یک فیکشن از سریال گود اومنز نوشتم:>
          ممنون میشم یک نگاهی بندازیی
          یک نگاه کوچیکک:"
          
          I think you'd like this story: "Sense of touch [Johnlock]" by lornya on Wattpad https://www.wattpad.com/story/346081327?utm_source=android&utm_medium=app.rbmain.a&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=lornya&wp_originator=zbWOigbKpvKAatIJsIwPj9U6mMRuvFgMJH%2BHHG3Kwz2kgtBLAh1CF8qhaLnOwnU6tCiEitE9ndhpjitinZgrGV%2BKH%2BBRrGZfI%2BBL0vOET7ydqYArCNVSkz7fcnosfSMY

ایده جدید ففم بود...
          درمورد لیام تتو ارتیست و زین موتور سوار بود
          
          توییت جدید زین ⁦༎ຶ⁠‿⁠༎ຶ⁩

تو فکر ایده فف جدید بودم و خواستم برای دخترداییم بگمش با «خفه شو توروخدا» مواجه شدم :دی

سلام عشقم 
          ففو عوض کردی آره؟ چون دفعه قبلی که خوندمش انقد بلند نبود ، خیلیم غمگین تموم شد ، آره؟ 

هلو بستی،
          
          میخوام بهت یه کتاب هدیه بدم ولی قبلش ، 
          
          بیا باهم بریم توی خیابونای لندن دور دور
          
          و بعد یه سری به پارکی که زیام باهم آشنا شدن بزنیم و از کافه ای که زین برای لیام شکلات داغ خریده ، 
          
          هر خوراکی ای که دوست داریم بخریم و تا رسیدن به محلی که کتاب رو گذاشتم با خوردنشون مشغول شیم ،
          
          همینجاست 
          
          * کتاب رو به سمتت میگیرم 
          
          برای تویه ، میدونم چیز با ارزشی نیست ولی با عشق بهت میدمش:)
          
          لاو یو❤
          
          https://www.wattpad.com/story/305086937?