bang-chan1212
سلام! کاربر ناشناس عزیزم، دریمی.. دلم خیلی برات تنگ شده، امیدوارم یه جایی از این کره خاکی حالت خوب باشه، یه دفعهای یادم اومد چند سال پیش که واتپد رو برای اولین بار نصب کردم و هیچی از این برنامهی عجیب و غریب نارنجی رنگ نمیدونستم اولین فیکی که خوندم لیتل می بود. انقدر من رو غرق کرد توی جریان اروم و زیبای روزمرگیهاش که وقتی به خودم اومدم ساعت پنج صبح بود، نور خورشید توی اتاقم اومده بود و کم کم داشت همه جا رو روشن میکرد. من با لیتل می زندگی کردم واقعا، انگار من بودم که بعد از یه روز سخت و جانفرسا کنار در نیمهباز اتاق مینشستم و به صدای رپی گوش میدادم که کمی هم خارج از نته! انگار من بودم که توی لابی هتل با ماهیهای توی اکواریوم بازی میکردم، انگار من بودم که سعی داشتم اون اتاق کوچولو رو برای تولد تزیین کنم. لیتل می از یه جایی به بعد شد نوری که تو روزای سخت به بدنم میتابه و گرمم میکنه. خیلی دلم برای قلم شگفت انگیزت تنگ شده و دوست داشتم یه جایی که شاید ببینی این حسم رو بهت منتقل کنم که تو و نوشتههات واقعا یه جاهایی نجات بخش بودین، نه فقط یه کاربر ناشناس با نیک نیم دریمی. دلم خیلی برات تنگ شده و امیدوارم خوب باشی و اگه شد یه روزی بعدها دوباره برگردی.。◕‿◕。 دوستدار تو : کاربر ناشناسی که امیدوارم جایی توی خاطراتت داشته باشه.