Bangtan_trans

چقدر من این اکانت رو یادم رفته بود :|
          	سلام :)

h_n_i_a_

@Bangtan_trans  
          	  نابود شدم اصن
Reply

KimiaCheraqi

@Bangtan_trans اره واقعا میبینی 
Reply

vkooxsoul

I think you'd like this story: "On the Edge" by vkooxsoul on Wattpad https://www.wattpad.com/story/398538310?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=vkooxsoul
          یه نگاه بهش بندازید ارزشش داره
          اگه یه فیکشن با یکم چاشنی انگست میخواید ممنون میشن که حمایت شه✨️

Elim1390

سلام لاو..خوشحال میشم به اولین فیک من سر بزنی!
          ------------------------------------------
          
          +ت‍‌-تو با احساساتم بازی کردی تهیونگ..؟
          
          مرد خندید و گفت:
          
          -خیلی وقت بود که بوی خون کسی انقدر حالم خوب نکرده بود..!https://www.wattpad.com/story/394395786?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Elim1390

Hanajeonqw-

داستانی کاملا متفاوت برای افرادی که متنوع پسندن
          پسری با خون طلایی به همراه مردی که قسم خورده تا آخرین قطره‌ی خونش ازش مراقبت کنه
          سفری که در اون همه قصد جون این دو نفر رو دارند
          دو نفر علیه همه!
          https://www.wattpad.com/story/397903496?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Hanajeonqw-
          
          
          تازه شروع کردم به نوشتن و انتشارش خوشحال میشم که کمکم کنید تا خونده بشه
          معذرت میخوام بی اجازه وارد مسیج بردت شدم زیبا

jkscorp

جئون جونگکوک، جانشین امپراطوری اژدهای سیاه، زاده‌ی گناه و گلوله، از لحظه‌ای که چشم گشود، جهان برایش چیزی نبود جز ترکیبی تباه از خیانت، فحشا و کودکی و جوانی‌اش زیر سایه‌ی مافیا گذشت. تروما‌های گذشته، چون زهر در رگ‌هایش جاری‌‌اند و هر شب او را از درون می‌جَوَد، اما درست با قرار گرفتن جیمین، پسری با نوری در چشمانش، همان‌قدر آرام و همان‌قدر خطرناک، توانست بخشی عظیمی از دردهایش را خاموش کند و آن پسر توانست کمی هم که شده ارتباط میان جونگکوک و تهیونگ، آشنایی که برایش فرقی با یک غریبه نداشت را سامان دهد.
          
          • برشی از متن:
          «حالا میفهمم که من هیچوقت تو رو نداشتم و چیزی رو که هیچوقت نداری از دست هم نمیدی؛ برای همین همیشه تمرکزم روی تو بود، چون این آسون‌تره که رو چیزی که نداری تمرکز کنی، جونگکوک.»
          
          
          • Couples: Vkook / Kookmin / Vmin
          
          • Genres: Dark / Harsh / Smut / BDSM / Action / Crime / Mystery
          
          https://www.wattpad.com/story/278980633?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=jkscorp