Ava_Tv

قسمت اخر اسپاسیفاید اپ شد ...
          	تاخیرمو ببخشید هرچند برای تک تکتون توضیح دادم که مشکل دارم و نمیتونم باشم 
          	ممنون میشم براش یادگاری بنویسید 
          	حالا من به عنوان یادگاری میخوام نامه لو رو اینجا بزارم ؛
          	
          	
          	میخوام از چشم هات شروع کنم، شاید تکراری باشن 
          	اما تنها رنگ تکراریه شیرینه زندگیه منن 
          	خواهرت ازت با من صحبت کرد و با هر کلمه اش من جز به جز صورتت رو توی ذهنم ترسیم کردم و حالا یه طرح از ماه رو به روی اقیانوسی به رنگ چشم هامون دارم.
          	هر کسی جز من شاید خیلی بهتر میتونست برای مادرش بنویسه اما من...
          	نه پسر خوبیم نه میتونم متن خوبی برات بنویسم اما میتونم بهت قول بدم هر چیزی که بهت میگم از اعماق وجودم میاد
          	درسته به ایان نمیگم چقدر برام مهمه اما همین که هر موقع دیلن راه میره براش زیر پایی میگیرم یعنی خیلی برام ارزش داره
          	درسته هیچوقت به هری نمیگم داره بزرگ میشه اما همین که دارم هودیامو بهش میدم و پشتش صفت مالکیت خودمو مینویسم تا زدیش حرصش در بیاد یعنی برام مهم اند 
          	به لیام و جوجش نمیگم چه قدر کاپلشون برام کیوت اند برای ماهگردشون یه جشن توی اتاق ترسی که نایل حالش بد شد گرفتم 
          	و اره مام 
          	هیچوقت به راب نگفتم که بخشیدمش اما هر دفعه گل هایی که برات میگیره رو دو تاش میکنم و روی تابوتت میزارم و این یعنی من بخشیدمش...
          	و این یعنی دلم برات تنگ شده مام...
          	
          	بهترین طراح توی دنیا هم نمیتونه تو رو طرح کنه پس بیا و به کسی که پیششی بگو من یک دقیقه با پسرم بودن رو بهش بدهکارم ...
          	دوستت دارم 
          	لو
          	
          	
          	

Ava_Tv

قسمت اخر اسپاسیفاید اپ شد ...
          تاخیرمو ببخشید هرچند برای تک تکتون توضیح دادم که مشکل دارم و نمیتونم باشم 
          ممنون میشم براش یادگاری بنویسید 
          حالا من به عنوان یادگاری میخوام نامه لو رو اینجا بزارم ؛
          
          
          میخوام از چشم هات شروع کنم، شاید تکراری باشن 
          اما تنها رنگ تکراریه شیرینه زندگیه منن 
          خواهرت ازت با من صحبت کرد و با هر کلمه اش من جز به جز صورتت رو توی ذهنم ترسیم کردم و حالا یه طرح از ماه رو به روی اقیانوسی به رنگ چشم هامون دارم.
          هر کسی جز من شاید خیلی بهتر میتونست برای مادرش بنویسه اما من...
          نه پسر خوبیم نه میتونم متن خوبی برات بنویسم اما میتونم بهت قول بدم هر چیزی که بهت میگم از اعماق وجودم میاد
          درسته به ایان نمیگم چقدر برام مهمه اما همین که هر موقع دیلن راه میره براش زیر پایی میگیرم یعنی خیلی برام ارزش داره
          درسته هیچوقت به هری نمیگم داره بزرگ میشه اما همین که دارم هودیامو بهش میدم و پشتش صفت مالکیت خودمو مینویسم تا زدیش حرصش در بیاد یعنی برام مهم اند 
          به لیام و جوجش نمیگم چه قدر کاپلشون برام کیوت اند برای ماهگردشون یه جشن توی اتاق ترسی که نایل حالش بد شد گرفتم 
          و اره مام 
          هیچوقت به راب نگفتم که بخشیدمش اما هر دفعه گل هایی که برات میگیره رو دو تاش میکنم و روی تابوتت میزارم و این یعنی من بخشیدمش...
          و این یعنی دلم برات تنگ شده مام...
          
          بهترین طراح توی دنیا هم نمیتونه تو رو طرح کنه پس بیا و به کسی که پیششی بگو من یک دقیقه با پسرم بودن رو بهش بدهکارم ...
          دوستت دارم 
          لو
          
          
          

mikadesu_

Hey dude
          Dont u know that we miss your book?:"')

Ava_Tv

@zahrahazza 
            Thanks for Reading this :')
Reply

mikadesu_

@awa_styles 
             wish u luck ^-^
            thanks for writing this amazing story :D
            And love u more
Reply