Select All
  • cutthroat ꗃ ziam
    8.4K 1.1K 25

    "من برای پول فقط میکشم؛ ولی فقط برای پول نمیمیرم." #ziam #larry

    Mature
  • LIFE...CHANGE'S
    38.1K 3.9K 36

    ل:تو باید بری ز:نه لیام دیگه نه ...

    Completed  
  • Behind the mask(ziam AU)
    75K 13.6K 35

    وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض می‌شد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.

    Completed   Mature
  • My Princess [ZIAM]
    76.5K 8.9K 29

    ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ "تو پرنسس منی،لیام" ‌ ‌ ‌ ‌[persian translation]

  • Entertainer [Z.M] (mpreg)
    189K 26.2K 55

    من عاشق شغلمم. وقتی دور میله می‌چرخم، این تویی که سرگرمم می‌کنی لیام!

    Completed  
  • Room [Ziam](Mpreg)
    22.4K 3.2K 20

    زین مالیک!پسری که خودشو تو اتاق تاریک حبس کرد تا دوباره روی کسی که مقصر زندگی سیاهش بوده رو‌ نبینه! اما حالا اون برگشته...برگشته تا کارایی که قبلا نکرده رو انجام بده و بتونه زین مالیک رو!عشق ابدیش رو دوباره بدست بیاره! و این لیام پینه که چیزایی رو میفهمه که شاید زندگیشونو عوض کنه! همه چی سریع اتفاق میوفتاد و اونا هر ل...

  • "In The Heat Of The Night"●|ziam|●-persain
    6.1K 999 15

    لیام نتونست بخاطر زین چیزی که هست رو تغییر بده اما اون تلاش میکرد تا شخصیتش رو تغییر بده اون از زین دفاع میکرد حتی به بهایه از دست دادن جونش و زین با عاشق شدن به لیام اجازه داده بود تا یه قاتل وارد زندگیش بشه و به یه هیولا اعتماد کرده بود اما چی میشد اگر واقعیت رو میفهمید؟ ایا انسان میتونه عاشق هیولایه کابوس هاش بشه...

  • We don't talk anymore
    15.1K 2.5K 20

    We don't talk anymore Like we used to do We don't love anymore What was all of it for? cover by: @_zazi_

    Completed  
  • light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED
    381K 43.7K 84

    Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه

    Completed  
  • save me (ziam) (Completed)
    167K 18.7K 65

    ز, ليام من ميترسم اونا مي خوان منو اعدا.... ل, هييشش هيچکس تا وقتي من اينجام جرعت نميکنه نزديکت شه تخس کوچولوم .کافيه دستشون بهت بخوره تا کاري کنم از ب دنيا اومدنشون پشيمون بشن

    Completed  
  • ilysm [ZIAM]
    72.5K 13.6K 68

    [translation] "خیلی دوست دارم عزیزم" "میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ." ■■■■■ فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیه‌ی کاپل ها 4 in Fanfictions

    Completed  
  • SOLDIER [Persian Translation. Completed]
    4.6K 713 13

    لیام به افغانستان فرستاده شده...... و زین پاکتی رو تو صندوق پستش دریافت میکنه که اصلا انتظارشو نداشته..... . . . . این یه شوخیه,نه؟؟! این که نمیتونه ......... اتفاق افتاده باشه؟؟!! Thanks ziam_whale_lover for your permission ♥♥♥♥

  • made up//ziam
    12K 1.2K 14

    _تو یه عوضی هستی لیام پین..تو شب هارو با اون دختر سر میکنی در حالی که میگی عاشقه منی. +هی هی آروم باش زین..⁦عشقی که من به تو دارم هیچ وقت قرار نیست تغییر کنه...حتی به خاطره شغلی که من و مجبور به رابطه با اون دخترا میکنه.

    Mature
  • SalvA ( Ziam FanFiction )
    16.9K 1.9K 29

    این کتاب، داستان زندگی يه آدمه... يه دختر ۱۳ ساله که درد کشیدن جزو لاینفک زندگیشه... درد يه دختر ۱۳ ساله چی ميتونه باشه؟ این سوال خودش درده و این دختر، کم درد نداره...پس بیاید به درداش اضافه نکنیم و سوال رو کمی تصحيح کنیم... "درد از کجا شروع شد؟" #درد با جنگ شروع شد... #درد با دفن تن گلوله بارون شده ی برادر تازه دام...

  • Unfelling |ziam|
    67.2K 8K 37

    _زین به نفعته تسلیم شی وگرنه شلیک میکنم ... +تو این کارو نمیکنی لیام.... ما تفنگارو به سمت هم نشونه گرفتيم اره ما قلبامون براي هم ميتپيد ولي تفنگارو به سمت هم نشونه گرفتيم صدای شلیک بلند شد سکوت همه جارو فرا گرفت ... خون ريخت رو زمين... لبخند زدم ...و زیر لب گفتم : "تفنگ من تيري توش نبود من همیشه عاشق تو بودم لیام...

  • Please Don't Do That
    9.2K 901 17

    داستان یک ومپایر عاشق

  • Servant Of Love (Ziam_fanfic)
    66.7K 4.9K 53

    ز_"خدمت" کلمه جالبیه نه ؟ من خدمت میکنم فقط برای "پول" چیزی که تو این سال ها نتونستم بدستش بیارم برای شاد کردن خواهرم اما به چه قیمتی ؟ ل-"دستور دادن " چیزیه که بهم یاد دادن برام فرقی نداره اون فرد چه کسی باشه انقدری پول دارم که هرچی بخوام بدست بیارم اما به چه قیمتی ؟

  • fool for you(book2&3) (ziam)
    200K 31.6K 63

    اونا تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کردن اما به این آسونی هام نبود

    Completed   Mature
  • Miserable [ziam] {• completed •}✔
    134K 16.9K 40

    +اسم؟ _زین مالیک +خانواده؟ _یه بابای اعصاب شخمی و 3 تا خواهر +مشکل؟ _افسردگی شدید +خب...همین؟ _اره همین!اون اصلا حرف نمیزنه! +چرا؟ _من چه گوهی میدونم پسر؟اون فقط خیلی ضعیف و احمقه! °°°°°°°°°°°°°°°°° چی میشه اگه زین افسرده و ساکت باشه و به مدرسه ی شبانه روزی ای بره که باعث ایجاد تغییری تو روند فلاکت...

  • ●"Court Piece"●[ziaam]
    53.8K 7.7K 49

    من برادرمو کشتم تا فقط عشقمو از چنگش در بیارم 🏳 مثله یه بازیِ حکم بهش نگاه کن ما حتی برادرم باشیم باز رقیبِ همیم باید همو زمین بزنیم

  • COMPETITION(Ziam Mayne)
    23.7K 3.5K 24

    زین همیشه میخواست اول باشه...حتی اگه شرطه اول شدن ول کردن احساساته قویش باشه...اون حتی باکسی که عاشقش هستم میجنگه.

  • fuck boy | per. ✓
    125K 16.5K 60

    fakeliampayne : عکس لختی ؟ niazkilam : راستش برام فرقی نداره می‌دونید لیام بزرگترین فاک بویی‌ـه که تا حالا دیدید. ©𝐅𝐚𝐤𝐞𝐳𝐚𝐢𝐧

    Completed   Mature
  • FOG1 {ziam} -COMPLETED-
    154K 22.1K 64

    -بپرسم؟ اولین جمله و اولین سوالی که اون ازم پرسید... اون یعنی زین مالیک... کسی که منو سرحد مرگ میترسوند... وکسی که تاسرحد مرگ منو روز به روز دیوونه ی خودش میکرد... و کسی که به عجیب ترین شکل ممکن مهربون بود... کسی که من درواقع همین 24 سال سنی هم که دارم با نگاه کردن به صورت طلاییش جوان میشم... اون درست مثل یک آب بهشتیه...

    Completed  
  • Golden |°•Ziam Mayne•°|
    46.6K 9K 24

    اشتراک بین آدم‌ها میتونه ناچیز باشه...یا عجیب یا بی‌ربط یا مرموز اشتراک اون‌ها ایستگاه اتوبوس و آفتاب سر صبح بود...

    Completed