Select All
  • Down
    6.9K 2K 22

    +تو کی هستی؟ _من همون نفرینیم که همتون ازش فرار میکنید! کامل شده:)

    Completed   Mature
  • Blue Dimension
    2.5K 761 40

    تو پیدام میکنی. شاید جایی غیر از اینجا. ولی پیدام میکنی. کاور فف عوض شده. گمش نکنید♡ هر هفته بین یک تا دو پارت اپ میشه* -kim

  • مکالمات غم زده~[LS]
    36.9K 9K 44

    هری افسردست و لویی تلاش میکنه تا سرحالش کنه. Highest ranking: #1 in short story

    Completed   Mature
  • kawasaki ninja [L.S]
    581 167 13

    تو مال من نبودی، دقیقا از همون لحظه‌ای که به خودم اومدم و دیدم به طرز احمقانه‌ای عاشقتم! از همون لحظه‌ای که مچ قلبمو گرفتم وقتی داشت برای لمس تو بهم التماس میکرد و تند میتپید. تمام اون لحظاتی که روبه‌روم ایستاده بودی و من به بوسیدنت فکر میکردم، تو مال من نبودی. حتی اگه این فکر اشتباه بود، تو لیاقت نداشتی که زخم های ز...

  • lacuna [L.S]
    7.9K 2.2K 46

    [Completed] تو بهم فهموندی میشه یه تیکه از وجودت رو از دست بدی اما زنده بمونی! نه فقط زنده موندن، بلکه وادارم کردی زندگی کردنو دوباره به یاد بیارم. تو بهم یاد دادی میتونم با وجود یه خلا بزرگ توی قلبم، بازم به نفس کشیدن ادامه بدم! نه فقط نفس کشیدن بلکه عشق ورزیدن و عشق گرفتن رو به یادم آوردی. تو بهم یاد دادی میشه از ی...

    Completed   Mature
  • Crow [L.S]
    2.6K 590 23

    کلاغ روی شاخه درخت خشک بال باز کرده بود و با تداعی‌گری مرگی که به سراغ آدمی نمی‌اومد، لویی رو وادار می‌کرد به ناگزیر قدم برداشتن در ورطه سقوط و دویدن لبه پرتگاه. هری احساس می‌کرد تنش در گور و در اون انبوه انبوده جسد خوابیده. حال اون‌ دو رو فقط مردگان می‌دونستن. وضعیت: پایان یافته.

    Completed   Mature
  • Veronica(ziam)
    14.9K 2.2K 56

    یاد بگیر آدما رو از روی جلد شون قضاوت نکنی. من قضاوت نکردمت ، فقط خیلی دیر خود واقعیت رو شناختم عزیزم. حاوی خشونت و اسمات و چیز های عجیب⚠️🚫🔞

    Mature
  • TOMRRY2 ( Phoenix allembly)[L.S]
    3.5K 797 11

    :" مثل همیشه یه راه دیگه پیدا میکنیم باشه ؟ این رو ازم نخواه لطفا عزیزم !" میدونست کسی غیر از خودش نمیتونه لرزش دستاش رو کنترل کنه، کسی غیر از خودش نمیتونه به این حال و روز بندازتش. لبخندی زد تا بتونه تسکینی برای حال خرابِ پسر باشه ولی اون هیچی از اشوبِ ویران کننده ای که هر لحظه بیشتر از قبل تخریبش میکنه نمیدونه... ...

  • TOMRRY [L.S]
    52.8K 10.5K 60

    نسیم خنکی که از بین پرده های پنجره باز اتاق صورتش رو قلقلک میداد باعث شد چشماش روباز کنه..... با به یاد آوردن موقعیتی که داشت بادستش روی سینه اش ‌دایره های فرضی میکشید.... :"چیزی شده؟!؟ پوزخنده تلخی زد :"دنیای تاریک ما خیلی خنده داره،من الان لخت سرمو رو سینت گذاشتم و تو داری با موهام بازی میکنی ،با اینکه یک ساعت پیش د...

    Completed  
  • Golden dandelion قاصدک طلایی
    4.3K 1K 35

    همش تقصیر من بود. چون من یه علف هرزم... یه قاصدک بی فایده که با نجوای باد پراکنده میشه. . . . . ⭕️زیام ** اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*

  • maybe tomorrow شاید فردا
    20.7K 6K 84

    [ کامل شده] هیچ وقت به سرنوشت اعتقادی نداشتم . همه چیز برای من بوی اجبار میداد . در سرنوشت کسی شبیه به من ، حتی آزادی هم اجباری بود ☆☆☆ زیام *‌ لیام تاپ * تاریخی _ عاشقانه_انگست_ هپی اندینگ *اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*

    Completed   Mature
  • Muted(Ziam Mayne)
    3.4K 919 35

    از سیگار خوشت میاد، برای همینه که اونطور بین لب‌هات سوزوندیم؟

    Completed  
  • Midnight With Him" [Ziam]
    16.1K 3.3K 43

    درحال آپ "🌿☁️ "نشسته روی تک صندلی انتهای دنیا مغموم و پریشان ، رها شده بودم از بین تمام آدم های دنیا از بین تمام رهگذر های بی خبر از سکوت های آغشته به فریادم ، تو صدایم را شنیدی ... تو دستم را گرفتی مرا از تمام کوه ها بالا کشیدی هنگامی که تمام طناب ها پوسیده بودند بار ها به این فکر کردم زندگی ارزش این همه درد را...

  • ~Same Old~ [ZIAM MAYNE][COMPLETED]
    178K 19.7K 62

    ليام پين ! تو هيچ وقت نميدونستي شخصيتي رو كه توي داستانت شكل دادي، روزي قراره باهاش زندگي كني!

  • I'm Fucking God
    28.9K 6.6K 44

    "عروسک مسحور کننده ای مثل تو باید مرگی به زیبایی خودش داشته باشه شکلات و مطمئن باش براش بهترین برنامه رو دارم!" BDSM (Zouis top) • Ziam | Larry •

    Mature
  • Anatomy Of Broken Souls [L.S]
    1.3K 330 6

    :" تو اصلا میخوای خوب بشی؟" با چشم های خسته و پلک های سنگینش سوالی رو پرسید که من چندین ساله از جواب دادن بهش خودداری می کنم. از زمانی که تو اتاق مشاور مدرسه نشسته بودم تا وقتی که توی حموم به مسیر قطره های خون روی پوستم نگاه می کردم از جواب دادن بهش طفره رفتم. و حالا اینجا نشستم کنار پسری که بافت مغز استخوانش با هر...

    Completed  
  • Fade The Nightmare [L.S][Z.M]
    19.1K 3.8K 28

    دستش رو به سمت اسلحش برد خاطره هاش رو هدف گرفت انگشتش رو روی ماشه فشار داد... و با نوازش های مرگ از خواب بیدار شد!

  • Daylight [L.S][Z.M]
    2.3K 451 23

    همزمان هم عاشقشم و هم ازش متنفرم گناهانمون رو از نور روز پنهان می کنیم... "دنیا می تونه توی یه چشم به هم زدن تورو تبدیل به چیزی کنه که هیچ وقت فکرشم نمی کردی..." "ولی شاید اون چیز همیشه هم بد نباشه."

    Mature
  • Say something [L.s]
    7.6K 2K 33

    ایکاش میتونستم توی همین لحظه... همه چیز رو متوقف کنم. مچ های دردناکم رو از اون دست های قوی بیرون بکشم. سپس بازو هام رو دور بدن رنجورش حلقه کنم... به گونه های خیسش بوسه بزنم... و در گوشش زمزمه کنم:همه چیز درست میشه... با اینکه اینبار هیچ چیز درست نمیشد،نه برای من،نه برای اون. انگار همه چیز رو به پایان بود. (بوک به زود...

    Mature
  • Ready to Run? [L.S] [Z.M]
    10.9K 2.3K 56

    هری: لویی تو حق نداشتی اینکارو باهام بکنی... چرا به من نزدیک شدی؟؟؟... چطور اجازه دادی چنین اتفاقی بیفته؟؟؟... چرا اینکارو باهام کردی؟؟؟... لویی: من نمیخواستم اینطور شههه... من میخواستم ازت دور شممم... من باید میرفتممم... من از همون شب میخواستم برممم... ه: پس چراااا؟؟؟... چرا نرفتیییی؟؟؟... لویی تو چشمای هری خیره شد و...

    Mature
  • The doomed
    35.3K 8.1K 140

    به تئاتر تاملینسون ها خوش اومدید. برای ادامه بقا ، قوانین رو رعایت کن .یک ،به هیچ کس اعتماد نکن.دو، نقطه ضعفی برای خودت باقی نذار و سه تا میتونی از بیننده ها سوءاستفاده کن.حالا باید نقابی از بی نقصی به چهره بزنی و نذاری کسی بویی ببره اینجا واقعا چه خبره! بزرگترین نمایش وقتی شروع شد که چهارتا وارث خانواده تاملینسون فهم...

  • My Mysterious Bodyguard (S1&2)
    144K 23.2K 111

    چیزی که لیام در مورد بادیگارد اسرارآمیزش نمی‌دونست این بود که اون مرد چشم طلایی قراره ازش محافظت بکنه یا بهش آسیب بزنه!!! با این حال اهمیتی نداشت چون لیام بدون اینکه بدونه، عاقبت عاشق اون مرد شدن رو به جون خریده بود. فصل اول کامل✅ فصل دوم درحال آپ❌ کاپل: زیام، لری، (جی تو) ژانر: جنایی، اکشن، عاشقانه، میستری محدودیت سن...

    Mature
  • Ludusꨄ︎ [𝐙𝐚𝐫𝐫𝐲] ||Completed||
    8.1K 1.4K 38

    این یه تناقض خاصه..بیمار باشی در عین حال که خودت درمانگری..درمانگر باشی و مرهمی برای دردت وجود نداشته باشه :) این جریان زندگی دو پسره..زین که روانپزشکی مشهور و حرفه ایست ،دوباره به زندگی بیمارش هری رنگ میپاشه..در حالی که قلب خودش مریضه..و هری چطور میتونه بدون هیچ تخصصی درد معشوقه اش رو مداوا کنه؟..فقط با عشق! آن هم د...

    Completed   Mature
  • CONQUERED
    1.1M 139K 117

    I changed that Monster, just for YOU..! ❌هشدار❌ ۱-فنفیک با فاصله‌ی زمانی هر دو هفته آپ میشود. ۲-این یک رمان طولانی است؛ اگه حوصله‌ی داستان طولانی ندارید، این فنفیک را شروع نکنید. ۳-این یک فنفیک "بی‌دی‌اس‌ام" نیست اما دارای محتوایی است که ممکن است برای همه مناسب نباشد. از جمله آسیب‌های فیزیکی، تحقیر، تجاوز، قتل، کشتاره...

    Mature
  • Departure [Z,M] (mperg)
    2.9K 820 26

    Departure [Z,M] Completed ■Mperg ■Short story ■Happy end Couple: Ziam (Liam top) Genre: mystery, romance, angst Description: زین مالیک دانشجوی رشته‌ی بیوشیمی بالینی، امپریال کالج لندن هست؛ یک شب چشمانش را روی صندلی‌های دانشگاه باز می‌کند. وقتی تلفن همراهش را از جیبش بیرون می‌آورد با چهارصد و خرده‌ای میسکال از طرف خا...

    Completed  
  • Delibal [Z,M]
    5K 1K 25

    Completed ‌کلمه‌ی "دلیبال" " Delibal": نوعی عسل که مقدار کم آن شفا دهنده و مقدار زیاد از آن کشنده است. آدمی را دلیبال صدا میزنند که نه توان تحمل دوریش را دارند و نه توان نزدیکی بیش از حد به او را. ژانر: معمایی، جنایی، رومنس Cover by @imfatwzh ⚠️این بوک حاوی محتویاتی می باشد که ممکن است برای هر سن و روحیه ای مناسب نب...

    Completed  
  • کفن پوش
    69.4K 12.7K 54

    [COMPLETE]by saba2079 ((میگن اگه چهل نفر کفن یکی رو امضا کنن میره بهشت. ولی من میگم اگه تو کنارم باشی دنیام بهشت میشه.)) اگه از رمان گی فارسی خوشتون میاد یه سر بزنید♡

    Completed  
  • PITTEL •L.S•
    3.3K 985 25

    "پیتل" بزرگترین مدرسه ناشناخته جهان.. ☆لویی یه جایی دور افتاده بهوش میاد و میفهمه حافظشو از دست داده.. اون دانش آموز یکی از مدارس ماورالطبیعی جهانه که هری استایلز مدیر اونجاست.. لویی هیچکس رو به یاد نمیاره تا اینکه اولین روز با دیدن هری یه اتفاقی براش میفته.. چه گذشته ای واقعا بین اون دو نفر بوده؟☆ ژانر|تخیلی و ماورا...

  • wrecked |ویران شده |L.s|
    40.2K 6.8K 46

    هری :چرا انقدر اذیتم کردی؟؟ لویی : چون خودت بهم اجازه دادی... هری : ولی تو جون منی ، بخشی از وجود منی لویی : همینم بهم قدرت میداد !!! زمان آپ هر پنجشنبه 👀 کاپل :لری ژانر :روانشناسی، درام ، عاشقانه حاوی اسمات 🚫 نویسنده :سامینا🫀

  • Same Ocean Eyes [L.S]
    118K 19K 86

    _نایل؟حالت خوبه؟من صدای داد شنی... هری سرشو بالا اورد و پسر با دیدنش انگار کلماتش رو از یاد برد _تو... اون با شوک زمزمه کرد +لو..لویی...!؟ ~roji tommo 2 in fanfiction🖇 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1 in harrystyles🖇

    Completed