vitamin Dod
ویتامین دود چڜممٳڼ خۄږډ بھښٱعقه زد پڵڪم ښۄخٹ نيزه ٲې جمڃعۿ ٲم ڕٵ بھ ڴڷۈبڹډ ٹۇ دۇڅټ سړم آڹگار به ڄۋش ٵمڋ ۇ مغزم ڀۈسێڊ ښرطٵڹى ۺڊم ۇ مڑڰ ڷبم ړٲ بۉسيڍ امید وارم لذت ببیرین❤
ویتامین دود چڜممٳڼ خۄږډ بھښٱعقه زد پڵڪم ښۄخٹ نيزه ٲې جمڃعۿ ٲم ڕٵ بھ ڴڷۈبڹډ ٹۇ دۇڅټ سړم آڹگار به ڄۋش ٵمڋ ۇ مغزم ڀۈسێڊ ښرطٵڹى ۺڊم ۇ مڑڰ ڷبم ړٲ بۉسيڍ امید وارم لذت ببیرین❤
فرانکی در حالی که صورتش را با دستانش پوشانده بود با صدای آرامی زمزمه کرد: _ چرا تلاش می کنی منو نجات بدی؟ من نفرین شده ام! تموم شده ام! جاستین کنار او نشست و به منظره رو به رویش خیره شد _ حتما لازم نیست یه ساحره طلسمی اجرا کنه تا آدما نفرین بشن ... آدما خودشون، خودشونو درگیر نفرین های بزرگ می کنن؛ با ذهنشون! منم نفرین...
انتقام تنها واژه ای که به آن فکر می کرد. دنیا با او بد تا کرده بود، آدم ها هم بد تا کرده بودند. پس باید تقاص پس می دادند. باید ضربه می خوردند. باید ذلت می کشیدند. زمانی که سوفیای آب سرشت فکر می کند همه چیز به خوبی تمام شده، خود را درست میان بازی ای مرگبار می یابد. خیلی زود می فهمد حیله و خیانت سراسر زندگی او را فرا...