Select All
  • Castle // Ziam
    28.4K 5.8K 40

    قلعه زیبایی که لیام پرنسس و زین پرنسشه. Ziam Mayne Fan-Fiction. (Zayn Top) *March 1, 2021.

    Completed   Mature
  • Pain[ZIAM]
    2.7K 833 16

    -من با درد زاده شدم... با درد زندگی کردم‌... و با درد خواهم مرد... غیر از بخشیدن درد... ازم چی میخوای؟ +شاید... عشق؟ ______________ 🔞 حاوی صحنه های دلخراش🔞

    Mature
  • Game over {L.S}{Z.M}
    18.8K 5.3K 25

    "بزرگترین ترست چیه؟" " می‌دونی... بزرگترین ترس من نه مرگِ و نه از دست دادن دارایی‌هام، بزرگترین ترس من این‌که روزی به نقطه‌ای برسم که دیگه هیچ چیز برام اهمیت نداشته باشه... چون اون روز توانایی انجام هر کاری رو دارم. کارایی که الان از انجامشون بیزارم می‌شه عادت و این بزرگترین ترسِ منه."

  • •|SATISFACTION|• [Z.M]
    4.7K 930 12

    [COMPLETED] Nobody said that you would leave me Nobody says that in this dark Somebody told me about tomorrow And my soul's not hollow You see, we gotta find our place And we'll go there now We can't get no satisfaction alone 'Cause I can't, you can't, we can't get no Satisfaction [ Bloody Sour Cherry ]

    Completed  
  • Real punch [l.s_z.m]
    20.4K 2.9K 20

    داستان لرييه و زيام هم داره هری- قرار نیست فرار کنم... محمد از تک خنده مرد روبروش جا خورد ولی اسلحه ای که بطرفش نشونه رفته بود اجازه هیچ کاری رو نمیداد.. هری زیرچشمی پسر بچه ای که رو تخت نشسته بود و چشمای درشتشو بهشون دوخته بود رو نگاه کرد.. هری- لویی چشماتو ببند.. محمد- میخوای چه غلطی بکنی؟ باتوم حرومزاده؟ بسته شدن چ...

    Mature
  • Part of he[Z.M]
    29K 5.2K 54

    زین نفس عمیقی کشید و دستش رو تو جیب کتش فرو برد. -دیگه نمی‌خوامت؛ خسته کننده شدی! با نیشخند غلیظی گفت و نفهمید لحن سردش باعث یخ بستن قلب اون شد. اون هم نمی‌خواست اما.. مجبور بود! لیام به سمتش دوید و محکم بازوی اون رو بین ناخن‌هاش گرفت. -تو بهم.. تو بهم قول داده بودی زی تند تند پلک می‌زد تا از ریزش اشک‌هاش جلوگیری کنه...

  • Wrong Side of Love (Ziam bodyswap)
    120K 6.1K 22

    Zayn and Liam wake up in each other's bodies. This story is written by Caitlin Scott or scottmcniceass on ao3, not mine!

    Completed   Mature
  • Hold me in your eyes[Z.M_L.S]~By The Hell{completed}
    3.6K 495 10

    _میدونی زین؟ هیچ وقت همه باهم شاد نیستن . همیشه اشک همراه لبخند تو دنیاست. وقتی یکی میمیره یکی دیگه دنیا میاد .ولی عشق ... خوشحالی میاره . وقتی دیدمت فهمیدم یکی تو دنیا خوشحاله ... فهمیدم خودم شادم .

    Completed  
  • Healer [Ziam]
    1K 191 6

    "_پس فکر میکنی که چرا ولشون کرد؟ +اون هیچکس رو ول نکرد!همه اونو ول کردن؛مادرش،پدرش،مادربزرگش... وگرنه کی میخواد یه گوشه توی خودش بشینه و تا صبح به لحظه های خوب نداشتش فکر کنه..."

  • Daddy And Love / Ziam ~ By: Atusa20
    15K 2.4K 6

    اسم من زین مالیکه... من با پسرم دیون مالیک که چهار سالشه زندگی میکنم حدود چندماهه که با همسایم لیام پین قرار میذارم پسرم و لیام رابطه ی خیلی خوبی دارن اونقدر که گاهی حس میکنم فراموش شدم و اون دوتا بیشتر اوقات با همن... دیون از رابطه ی من و لیام خبر داره و لیام رو مادر خودش میدونه و لیام اینو خیلی دوست داره a Ziam Ma...

    Completed  
  • forbiden love(ziam&Larry)
    13.3K 2.1K 25

    لیام:تو منو دوست داری،منو ببین با غم به پسر روبه‌روش میگه و زین سر پایین افتادش رو بالا می‌گیره و به پسره شکسته‌ی روبه‌روش خیره میشه زین:تو فقط توهم زدی،من معذرت می‌خوام که باهات بد رفتار کردم،ما یک اشتباه بودیم قطره اشکی که از چشماش میافته رو با خشم پاک می‌کنه دست دراز شده‌ی زین به سمت دستش رو پس میزنه و با پاره کر ن...

  • Black River {Ziam}
    4.4K 987 23

    [On hold] « زوزهٔ وحشتناك باد رو شنید. جلوی اشك هاش رو گرفت. چقدر ترسناك بود که مردن یك نفر براش اهمیت داشت....! » Warnings⚠️: Violence, Cannibalism

  • 𝙼𝚈 𝚂𝚆𝙴𝙴𝚃 𝚂𝙸𝙽
    2.4K 417 8

    من و لیام چند ماهی میشه که با هم هستیم. اون پسر فوق العاده و جذابیه . اما من بخاطر عقایدی که خانوادم دارن نمیتونم بهشون بگم اونی که فکر میکنن نیستم و علاقه‌ای به دخترا ندارم. امشب قرار بود برای بار چهارم تلاشمو بکنم و بهشون بگم اما بازم نتونستم. حالا لیام داره تمام تلاشش رو میکنه تا نه تنها من با علایق کنار بیام بلک...

  • 𝒔𝒕𝒖𝒑𝒊𝒅𝒔 ✫ 𝑳.𝒔 𝒁.𝒎 [completed]
    20.8K 4.9K 30

    #1 : larry Cover credit by : @writter_in_purple _ازش فاصله بگیر درازِ تخمی! +کوتوله جهش یافته بهتره دستت رو بکشی! ×××× _تو مجبورم کردی انتخاب کنم! +و تو من رو انتخاب نکردی! ×××× فان، مارول، دی سی.

  • Fire And Stone(Z.M)
    159K 26K 70

    اون حتي جرعت نداشت به اون مرد نگاه كنه

    Completed  
  • COMMON
    23K 3.2K 21

    اولین بار اونو ...

    Completed  
  • The killer2 (ziam)
    1.6K 239 9

    -من تو اون زندان لعنتی بخاطر تو عذاب کشیدم و هرشب توی کابوسام زندگی کردم... انتظار نداری که بازم دوست داشته باشم +ولی من برای همیشه دوست دارم (ادامه فن فيکشن قاتل the killer تو این اکانت گذاشته میشه?❤) برای خوندن فصل اول به ریدینگ لیست برید!

  • Take Care(Ziam One-Shot) Persian Translation
    3.2K 186 1

    زين دوست نداشت احساس كنه كه به كسى نياز داره،مخصوصا موقعه اى كه مريض شده. ليام دوست داشت كه احساس كنه كه زين بهش نياز داره،مخصوصا موقعه اى كه اون مريضه.

    Completed  
  • LIFE...CHANGE'S
    38K 3.9K 36

    ل:تو باید بری ز:نه لیام دیگه نه ...

    Completed  
  • Your love is drug *ZIAM (completed)
    218K 21.1K 67

    فقط عاشقم باش تا بتونم نفس بكشم... حستو تا مغز استخونم فرو ميره !

    Completed  
  • We and You
    121 5 5

    همه چیز تغیر کرده بود خورشید از مغرب طلوع می کرد درختا توی بهار خشکیده بودن و . . زین تصمیم گرفت لیام رو فراموش کنه!

  • Sherlock//ziam
    2.4K 192 6

    من شرلوك هلمز بودم و اون جان واتسون من سرد بودم و اون گرم من حساس بودم و اون بيخيال من سردرگم بودم و اون پيدا من هيچ بودم و اون همه چيز اون عاشق من بود و من..ديوونه ي اون

  • a life under the sea[Z.M]
    4.6K 1K 12

    {Completed} و داد زد: باور کنین من زنده نیستم ! #1 in sadstory

    Completed  
  • Lusting You [ Persian Translation ]
    35.8K 6.9K 32

    • زین مالیک بیست و چهار ساله، برای دو سال در دبیرستان کالینز تدریس کرده و در طول این دوسال هیچ مشکل یا دردسری نداشته، هیچ رابطه ی عاشقانه ای با دانش آموزها، هیچ چیز. ولی همه این ها زمانی خیلی ناگهانی تغییر میکنه که یه دانش آموز به نام لیام پین وارد زندگی زین میشه و زین نمیتونه جلوی خودش و بگیره، ولی چشمای پاپی وارانه...

    Completed  
  • OUR HELL *~z.m~*
    32.3K 4.3K 55

    زین: بهشت چیه ؟ هری : بهشت هِشت هِشت زین : فاک یو هزا بهشت واقعا یعنی چی ه : ببین چشاتو میبندی و دیگ نمیتونی به این دنیا برگردی دو تا در جلو خودت میبینی اون دری که قفله و نمیتونی بازش کنی بهشته ولی در دوم از قبل برامون بازه بهشت جای ما نیست این چیزیه که بقیه میگن زی- ز : ... ه : چرت ترین چیزی بود ک توعمرم گفتم اما...

    Completed  
  • MUTE (ZIAM AU)
    11.3K 2K 15

    من مثل یه ذره ی کوچولو تو فضا، بی مصرف و مزخرف بودم و اون مثل خورشید، بزرگ و درخشان بود

  • Like Peter Pan (Ziam Mayne)
    40.1K 4.9K 22

    [ COMPLETED ] زرد و قرمز باهم گره میخورن، ولی اینجا توی یه جهان دیگه... All deserved rights to the rightful owner of the original fanfiction.

    Completed   Mature
  • FALLEN [z.m]
    12.8K 2.3K 46

    "اما اگه بیافتم، اونوقت میمیرم و دیگه نمیتونم کنارت باشم." _" اگه احساس کردی داری میافتی فقط دستاتو باز کن و چشماتو ببند. باور داشته باش که تو میتونی پرواز کنی."

  • he is a sun{ZIAM}
    1.5K 330 15

    _چند وقته نیستش؟ +نمیدونم...2سال ...شایدم 3.. من چم شده؟؟ چرا یادم نیست؟

    Completed   Mature
  • I WAS BORN FOR REVENGE
    53K 5.7K 76

    پرونده ای که کاراگاه لیام پین دو ساله درگیرشه...قاتلی که کل لندن رو بهم ریخته....و اخرش بعد از این همه تلاش میرسه به کسی که بیشتر از همه عاشقشه...