In Your Eyes
دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!
دستای تام نقطه به نقطه بدنمو لمس میکرد، نگاهی به لباسام که پایین تخت افتاده بودن انداختم و چشمام اشکی شدن،دستاشو گرفتم و گفتم: بس کن، من لزبینم!
-هرکسی تو زندگیش سیگار داره +من ندارم -چرا داری،سیگار چیزیه ک معتادشی،یه ادم،یه صدا،یه عطر یا یه عروسک شاید...ب هر حال،سیگار تو زندگی هر کسی هست،یه وقتایی بعد یه مدت میفهمی سیگارت چیه،مثلا وقتی عاشق میشی...خب سیگار من خود سیگاره! +میشه دیگه سیگار نکشی؟ -نمیتونم.چون سیگارمه! +جی...شاید من بتونم سیگارت بشم... -تو؟ نمید...
او یک افسونگر بود.... . . . . . . . . سلام به همه بعد از یک سال و خورده ایی برگشتم تا چیزی که شروع کردم تموم کنم امیدوارم همراهیم کنید . 😊😘
این داستان روایت زندگی دوتا دختر جوونه که بعد مدتها دوستی مجازی قراره برای دانشگاه باهم زندگی کنن ایرا و ایریس دوتا لزبینن که باهم توی فضای مجازی اشنا میشن و تصمیم میگیرن رویاها و ارزوهایی که برای باهم بودن دارن به حقیقت تبدیل کنن هیچ زندگی به خوبی خوشی پیش نمیره و داستانای بچگیمون که اخرش همیشه میگفتن((به خوبی خوشی ب...
[Larry child] تاریکی همیشه جای پلیدی،زشتی و گناه نیست. تاریکی میتونه جای تنهایی باشه.. میتونه جای غم های هزارساله باشه.. جایی که تمام خاطرات نداشته اونجا کهنه میشن و حتی وجود نداشتنشون هم از بین میره.. و برای بیرون اومدن از این تاریکی،باید به درون روشنایی رفت. و این روشنایی چه چیزی..یا چه کسی میتونه باشه؟
شاید همه چیز تغییر میکرد اگه نمیبوسیدمت ، اگه داخل چشمات غرق نمیشدم تو من رو دیوانه کردی ، دیوانه یِ کلاه دوزهِ تو!