Select All
  • RANDY
    402K 68.5K 32

    [کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته مدرک قانونی برای قتل هات وجود نداره ولی خوب میدونم چه کارهای ازت بر میا...

    Completed  
  • Symphony Of Blood & Roses || KookV
    4.2K 883 3

    [ سمفونی خون و رزها ] ژانر : رمنس / امگاورس / روزمره / ... / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ ... کیم تهیونگ و جئون جونگکوک هر دو از افراد منتخب حیطه‌ی کاری خودشون هستن. تهیونگ هتل‌های زنجیره‌ای کیم رو اداره میکنه و جونگکوک به عنوان یک هکر قدرتمند، شرکت امنیت خودش رو رهبری میکنه. داستان زمانی شروع میشه که این...

  • Bella Ciao || KookV
    39.6K 6.9K 24

    [ خداحافظ زیبا! ] ژانر : رمنس/ مافیایی / اکشن / معمایی / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ ... روز آپ : یکشنبه‌ها - برای من برقص زیبای وحشی. اون غریبه‌ی عجیب با چشم های کشیده و اژدها‌ مانندش همراه بادیگارد هاش عادت داشت هر هفته ساعت هفت به آمفی تئاتر لا فنیچه در ونیز بره و نگاهش رو به بالرین روی صحنه بده. رفتا...

    Mature
  • curse 🐦‍⬛ ~vkook~
    146 63 3

    🚨هشدار به کاور دارکش نگاه نکنید اینجا خطر پارگی از خندیدن وجود داره🚨 (مقدار کمی از سریال دث گیم یا همون بازی مرگ الهام گرفته شده) هرکسی به یه چیز شهرت داره، اما شهرت تهیونگ؟ خب اگه توی کوچه پس کوچه های سئول راه بری و از هر رهگذر رندومی بپرسی گردن نگیر ترین انسان کره کیه؟ اونا بی بروبرگرد میگن کیم فاکینگ تهیونگ💀 و...

    Mature
  • AROHA
    822 287 11

    آروها جئون جونگکوک تازه داشت یاد می‌گرفت تنهایی زندگیش رو بگذرونه اما از روزی که اون مرد عجیب رو دیده بود دیگه هیچ چیز سرجاش نبود و کل زندگیش به هم ریخته بود. _اگه سرنوشت بخواد دو نفر رو کنار هم قرار بده هیچ چیز جلودارش نیست. تو خواسته سرنوشت برای منی پس باهاش نجنگ آروها. General: romance, drama, daily Main couple: vk...

  • My Sin
    319K 39.1K 52

    Vkook [completed] -من از ماشینت سواری گرفتم کیم... -میتونستی با صاحبش انجام بدی جعون... ... -ازت خواستم بمونی... -اره ازم خواستی... اما قرار نیس خواسته هاتو براورده کنم... ... دو نفر... از دو خانواده ی متفاوت... پشت نقاب سادگیشون یه شیطان پرورش دادن... اما خب... کسی یادش نبود... اون دو شیطان هرشب باهم... میرقصن... ▪︎...

    Completed  
  • 𝐈 𝐜𝐚𝐧 𝐨𝐧𝐥𝐲 𝐬𝐚𝐲 :) l̷m̷ s̷o̷r̷r̷y̷ h̷o̷n̷e̷y̷
    1.3K 147 4

    _ فقط یک چیز میتونم بگم :) متاسفم عسلم _ زندگی همیشه پایدار نیست... زندگی تهیونگ همیشه پایدار بود اونم به روی خوبش.. خانواده پولدار و عالی و جفت جنتلمن و زیبا... اما وقتی خانواده شو از دست داد الفاش کنارش بود... اما...دقیقا پنج سال از زندگی مشترک شون گذشته بود و روزی که توله خودشو الفاشو به دنیا اورد زندگیش از پایدار...

    Completed  
  • Game | KOOKV
    206K 33.3K 23

    اگه الان بخوام ببوسمت، کی می‌تونه جلومو بگیره؟ [𝗖𝗼𝗺𝗽𝗹𝗲𝘁𝗲𝗱] ɢᴇɴʀᴇ: ᵃⁿᵍˢᵗ, ˢᶜʰᵒᵒˡ ˡⁱᶠᵉ, ᶠˡᵘᶠᶠ, ˢᵐᵘᵗ, ʳᵒᵐᵃⁿᶜᵉ ꜱᴜʙ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴺᵃᵐʲⁱⁿ, ʲᵉⁿˢᵒᵒ, ʸᵒᵒⁿᵐⁱⁿ 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: _𝒓𝒊𝒕𝒕𝒐𝒘_ (قبل از خوندن، اولین پیام مسیج بردم رو چک کنین..)

    Completed  
  • Kookv fucking sperm [ Completed ]
    441K 52.3K 24

    اسپرم لعنتی🍸 کاپل ها:کوکوی، یونمین، نامجین ژانر:خون آشام خشن امپرگ اسمات _جونگ کوک با چشمانی که از خشم سرخ شده بود به مراسم ازدواج نگاه میکرد با خشم غرید:به چه جراتی با بچه من تو شکمش داره ازدواج میکنه وضعیت: پایان یافته

    Completed  
  • 【 Only in Bermuda - Full 】
    56.6K 9.5K 21

    قدم‌هاشو سریع‌تر برداشت و با لحن محکمی گفت:"بهت دستور میدم همین الان بایست!" پسر متوقف شد اما برنگشت، فقط با حرص لبشو گاز گرفت. "جی... باید باهم حرف بزنیم." جواب داد:"نمیخوام ببینمت." "بهم یه فرصت بده." جونگکوک برگشت تا نفرتشو سرش فریاد بزنه که دست‌هایی دور بدنش حلقه شد و تو آغوش تهیونگ فرو رفت. سر خم کرد و پیشونیش...

    Completed  
  • Vkook & Kookv| 𝑩𝒆𝒈𝒖𝒊𝒍𝒊𝒏𝒈𝒍𝒚 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍🔞 زیـبـای فـریـبـنـده
    101K 8.4K 44

    اون با زیباییه خیره کنندش همه رو اغوا کرده ... من که جون میدادم برای مست شدن توی قهوه چشمات ... ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ - عاااا عاااح ول ولم کن الان یکی میاد (هق) میاد میبینه +هیششش + الان تموم میشه اوممم -ن ن ..خ خاهش ترو (هق ) ب هر کی می‌پرستی ولم کن درد داره +منو به جون خودت قسم نده...

  • 𝐀𝐞𝐳𝐫𝐚𝐞𝐥'𝐬 𝐂𝐡𝐢𝐥𝐝
    8.3K 1.4K 26

    -چرا اجازه نمیدی به سیگار لب بزنم؟ _چون نمیخوام به چیزی جز من معتاد شی. ✡⟷✧⟷✡ اون مَردِ تنها برای من حکمِ اکسیژن رو داشت،کنارِش نفس میکشیدم، یادم میرفت چه گذشته ی بی معنی ای داشتم، ریه هام پر میشد از عطرِ همیشگی‌ش"همون سیگارِ قهوه ای،همونکه هرزگاهی بهش حسادت میکردم، چرا باید اینقدر خوش شانس میبود که بین لبهای تهیونگ ج...

  • SENATOR┼
    10.7K 1.5K 30

    - منو بازی نده تهیونگ. چی می‌خوای؟ پس هیونجین از طفره رفتن بدش می‌اومد. کمی خم شد و یکی از نوشیدنی‌هایی که روی میز بود رو برداشت. سر بطری رو گوشه‌ی لبش گذاشت و کمی از نوشیدنی رو مزه کرد. اگه فرد مقابلش دوست داشت مستقیم بره سر اصل مطلب پس تهیونگ هم حاشیه نمی‌رفت: - بهم بگو واقعا کی هستی؟ از جاش بلند شد و روی دسته‌ی مب...

    Completed   Mature
  • Unrequited | Vkook
    56.1K 13.7K 24

    [Complated🏷] جئون جانگکوک به خوندن داستان های جنایی و معمایی علاقه زیادی داشت، معمولا تمام وقتش رو به جای درس صرف خوندن پرونده‌های حل نشده می‌کرد و تا ساعت‌ها خیره به یک نقطه تحلیل و شواهد خونده شده رو مورد بررسی قرار می‌داد تا با افکار خودش به نتایجی برسه؛ و در آخر اون‌ها رو توی صفحه‌ی توییترش به اشتراک می‌ذاشت. مدت...

    Completed  
  • BLOW
    123K 21.1K 23

    تفنگو روی گونه ش فشار داد " خودت چی فکر میکنی ؟" کاپل : کوکوی ژانر : جنایی ، اکشن ، روانشناختی ، اسمات محدودیت سنی +18 [[ بعلت استفاده از خشونت ، کلمات رکیک ، موادمخدر و ... ]] وضعیت : پایان یافته ✔ [I don't own the cover !]

    Completed  
  • i finally found peace! (Kookv)
    41.9K 5.8K 32

    - این امکان نداره...من مثل احمقا به نظر میرسم لطفا نگاه کردن به منو تموم کنین جانگکوک شی! م...من این ل..لباسو ن..نمی‌خوام... -می‌دونی چیه تهیونگ... من فکر میکنم وقتی درباره ی خودت اینجوری حرف میزنی مثل احمقا به نظر میرسی! 💔.❤️.💔❤️.💔.❤️.💔.❤️.💔.❤️.💔.💔.❤️💔.❤️. ژانر: رومنس، انگست ، اسمات کاپل : کوکوی

    Completed   Mature
  • 𝐭𝐚𝐞𝐡𝐲𝐮𝐧𝐠
    15.1K 1.2K 17

    امگایی که خودشو جای برادر آلفاش جا میزنه و با سه تا آلفا هم خونه میشه کاپل : کوکوی، گوموی(بوگوم×تهیونگ) ژانر: امگاورس، انگست، هپی اند اسمات نداره

  • Hardship🔒
    40.6K 3.4K 17

    جونگکوک پسر یتیمی که از بچگی تویه عمارت کیم مشغول به کار شده و عمور زندگیشو میگزرونه چی میشه اگر با مرگ اقای کیم پسرش کیم تهیونگ کسی که به خشن و مغرور بودن میشناسنش جاشو بگیره... کاپل:ویکوک _سپمین _نامجین ژانر:اسمات_رمنس وضعیت:اتمام یافته.

    Completed   Mature
  • Vkook || Kissing You
    579 166 9

    عشق مقدس است همچون نام مریم در انجیل! و من، به زنجیر کشیده شده در این بند گرفتارم در لای به لای تارهای مواج موهای تو غرق شده در قهوه ای تلخ چشمان تو و در عطش بوسیدن یاقوت های سرخ تو در حسرت دوستت دارم های تو مجنون و دیوانه همجنس خود... _________________ +خفه شو! +خفه شو عوضی! +بسه دیگه بسه! +من یه آشغال منحرف نیستم...

  • I need you
    371 22 8

    دست از سر روح من بردار ـ تو عروسک خیمه شب بازی من هستی و خودت میدونی اونا نمی تونن اعتراض کنن ـ من عروسک نیستم من من فقط یه ادم مرده هستم ـ اوه تهیونگ قلابی فکر میکنی فقط با یه خودکشی قراره همه چی درست شه اشتباه کردی عزیزم بزار طعم واقعی مرگ رو بهت نشون بدم ـ لطفا ـ ساکت شو و فقط با ساز من حرکت کن چون تو حق اعتراض...

    Completed   Mature
  • 𝐏𝐚𝐫𝐚𝐧𝐨𝐢𝐚[𝐊𝐨𝐨𝐤𝐕]
    46.6K 8.4K 65

    «داره بهم سخت می‌گذره، الان بیست ساله که داره سخت می‌گذره. باید چیکار کنم؟ می‌خوای ماشین رو بردارم و با هم، بریم ته دره؟ یا میخوای، یه وزنه من دست بگیرم و یکی هم به تو بدم، بعد، بریم وسط دریا تا غرق بشیم؟ می‌خوای فردا شب، مست کنیم و بعد، از پنجره‌های قدی همین خونه، بپریم؟ اگه تو باشی، از مردن نمی‌ترسم. اگه تو باشی، دی...

    Mature
  • Paranoia
    79 5 3

    جنون...فراموشی...لذت؟ دستانِ آغشته به خونِ گرم او مانند شخصی متفحص به دنبالِ ذره ای روزنه‌یِ نور میگشت؛ اگرچه تنها سیاهیِ مطلق نصیب‌اش میشد ، تکرار غموص وجودش تبدیل به عادت شده بود ؛ ز تاریکی تنها تاریکی می‌جست؛ ز غم ، اندو اما..ز خون..انتقام! خون در برابر خون ، اشک در برابر اشک ، سیاهی مقابل روشنایی‌ای که لکه‌دار م...

  • 𝑅𝑈𝐿𝐸𝑅
    1.6K 313 3

    ♕حاکم♕ " _به بن بست رسیدم روح من،نه میتونم داشته باشمت... نه توان فراموش کردنت و دارم...! " یک اتفاق... زندگی های زیادی از هم پاشید..! انتقام چشم های بینا رو کور کرد..! هدف به اشتباه انتخاب شد و درنهایت.. پسر نابینایی که بی گناه قربانی شد...! کاپل: کوکوی ژانر: مافیایی-اکشن-رمنس-انگست!

  • forgetfulness | KOOKV
    1.3K 351 7

    عشق برای پسرک، مثل نفسی بود که گرفته شد و هیچکس خبردار نشد، تا مرز خفگی رفت اما چیزی نگفت از دردش و فقط شعله های خواستن و عشق قلب خود پسرک رو سوزوند و پودر کرد. و پسر فهمید که عشق اون چیز شیرین تو داستانا نیست. این داستان تهیونگ 21 ساله بود که با تمام وجود عاشق هم دانشگاهیش، جئون جونگ کوک 24 ساله شده بود و در عوض پس...

    Mature
  • You Were My Life | Vkook | Short Story | complete
    2.6K 178 1

    همیشه باید حقیقت رو به زبون آورد، گفتن حقیقت بهتر از آروم شدن با دروغه! اما گاهی بعضی از واقعیت ها اونقدر باورش سخته که باید دروغ گفت. You were my life Wr: Sahra Main Couple: Vkook Genre: Angst. Romance. Drama. Fantasy

  • Don't tell me strange | Vkook
    142K 21K 36

    #فیک اتمام یافته# + من عجیب و غریب نیستم . _ چرا تهیونگ تو عجیبی برای همینه که عاشقتم چون تو عجیب و غریب ترین آدمی هستی که تا حالا توی عمرم دیدم. Don't tell me strange Wr: Sara Main Couple: Vkook Genre: Romance. Angst.

    Completed  
  • The Mermaid | VKOOK
    118K 20.8K 54

    خلاصه : جونگ کوک یه پسر گوشه گیر و تنهاست که توی یه جزیره زندگی میکنه. یه روز اتفاقی با یه پری دریایی که یه سازمان دنبالش بود، ملاقات میکنه و بعد از مدتی بهش علاقمند میشه ولی آیا دو انسان از دو دنیای متفاوت میتونن عاشق هم بمونن! قسمتی از فیک: من میخوام تو همین چند روزی که پیشمی عاشقی کنم ... _ بقیه ی عمرت میخوای چیکا...

    Completed  
  • NOAH | VKOOK
    112K 13.6K 54

    Noah ❄ "لب‌هایم بوی دروغ میداد. اما تو کنار گوشم زمزمه کردی: باران را برقص! نگاه را بوسه بزن، خواب و رویا را نقاشی بکش... انگار که وظیفه‌ات، تنها شیفتگی بود!" writer: Olda couple: Vkook Genre: Drama, Romance slice of life, smut, sport

    Completed  
  • CHROMANDA | VKOOK
    242K 36K 48

    خلاصه: زیاد شنیدیم که میگند " تو دلیل زندگیمی" و ما میدونیم که این جمله حتی اگر هم از اعماق قلب باشه، باز یه اغراقه، نهایتش بعد اون، فقط یه چند ماهی مثل جهنم بگذره... نه؟! ولی این در مورد ققنوس ها متفاوته! جونگکوک واقعا و بی مبالغه میمیره، اگر تهیونگ نباشه... چون اون یه ققنوس فضاییه! "نمیدونم چند سال گذشت... ولی بالا...

    Completed  
  • Love You So Bad | VKOOK - YOONMIN
    401K 41.3K 76

    𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒀𝒐𝒖 𝑺𝒐 𝑩𝒂𝒅 - بدجوری دوستت دارم قسمتی از فیک: تمام انگیزه ام از اومدن به این کتابفروشی فقط دیدن اون صورت بینهایت جذابشه ...وقتی رو به قفسه ها می ایسته و کتابهارو مرتب میچینه، وقتی پشت میزش میشینه و با نگاه فوق‌العاده اش بهم نگاه میکنه و قیمت کتاب رو میگه .. زمانی که با اون لبخند لعنتیش من رو مخاطب قرا...

    Completed