charliekelmeckisxx

[invisible.]

charliekelmeckisxx

آدما مثل کتاب میمونن، میشه خوندنشون، میشه توی اون هارو دید، میشه عمقشونو لمس کرد و باهاشون ارتباط برقرار کرد. و من اون کتابی ام که چون نویسندش مشهور نیست کسی حتی بازش نمیکنه که شاید، شاید اونقدر ها هم بد نباشه. کسی من را نمیخواند، نخواهد خواند.

charliekelmeckisxx

ولی من هنوزم منتظر باز شدن مغازه خواب‌‌فروشی تو سطح شهرم. به این صورت که برم از هر نوع خوابِ دلخواه یه مقدار بخرم، بیام خونه، خواب زمستونی رو از تو قفسه‌ی خواب‌ها بردارم و بعد تا بهار بخوابم.

charliekelmeckisxx

یک سری از غم ها هستن که واقعا زیبان. انگار یکی با تموم‌ وجود نت هاشونو نوشته و یه اثر خیلی بزرگ خلق کرده. تو میدونی که زجر میکشی ولی بازم میلی به جدایی ازشون نداری. وابسته ای.