Start Reading
Description
- Oneshot "امروز مارکو ازم پرسید به چه جرمی زندانی شدم چون به قیافهام نمیاد کار خلافی ازم سر بزنه. من زبونم رو گاز گرفتم تا از دهنم در نره و نگم به جرم قتل تو اینجام. به جرم اینکه عزیزترین آدم زندگیم رو کشتم، حتی با اینکه این اتفاق واقعا نیفتاده." Romance, Tragedy, Classic
I remember, therefor I am
Continue Reading on Wattpad
