flowers on my skin|...
By _sev_iiin
988
256
237
  • Fanfiction
  • boy
  • boy×boy
  • draco
  • dracomalfoy
  • draryship
  • fanfic
  • gay
  • harry
  • harryanddraco
  • harrypotter
  • kiss
  • love
  • malfoy
  • potter
  • ال‌جی‌بی‌تی
  • ترجمه
  • دراری
  • دراکومالفوی
  • دریکو
  • دریکومالفوی
  • رون
  • فارسی
  • هری
  • هری‌
  • پاتر

Description

"نتونستم جلوش رو بگیرم، اولش مثل یه دونه کوچیک تو قلبم نشست و بعد بزرگ شد، با بزرگ شدنش کنترل و پنهان کردنش سخت تر شد بعد مثل یک شاخه بزرگ و قوی کل من رو احاطه کرد و من فقط-فقط نتونستم جلوش رو بگیرم." دریکو دستش که هنوز روی شانه هری بود به سمت صورتش آورد.چانه او را گرفت و بلند کرد.هری را که نگاه‌ش که بر روی زمین بود،وادار کرد تا به او نگاه کند.لبخند کوچکی به هری زد. "مقاومت نکن.بذار روحت با روح من قاتی شه.بذار فقط‌‌ تمام وجودم از تو پر بشه،بذار فقط اسم تو روی لبام جاری بشه. بذار فقط صدای تورو بشنوم،بهم اجازه بده تا با بوی تن تو مست شم،بهم اجازه بده تا چشمان خاکستری ام فقط در چشمان جنگلی تو غرق شه." هری از حرف او تعجب کرد،اما نتوانست جلوی درخشش چشمانش را بگیرد.دریکو لب هایش را با زبانش خیس کرد و با صدای ملایمی که هری قبلاً هرگز نشنیده بود به سخنانش ادامه داد. "بذار پوستت رو لمس کنم، بذار گلها روی پوستت شکوفا شن." _ __ __ پروردگارا؛به مردی همچو زیبایی بهار عشق ورزیدم. با موهایی که گل بابونه آغشته در آن است. پروردگارا،آن مرد،به مردی همچو زمستانی سفید عشق ورزید. با موهایی که از نور زیبا و فریبنده ماه می‌درخشد. "Persian Translation"

-0-

Continue Reading on Wattpad
flowers o...
by _sev_iiin
988
256
237
Wattpad