Start Reading
Description
[کاملشده] تهیونگ پسری کنجکاو که نفهمید چطور سر از جنگلی مخوف و ترسناک درآورد و سرنوشتِ زندگیاش رو تغییر داد... پا داخل کلبهای متروکه گذاشت و از همون نقطه، اسارتِ عشق رو به نام خودش زد. . . _ نمیخوام صدای قشنگت که با لرزوترس، ازم خواهش میکنه تا آزادش کنم رو، بشنوم تهیونگ. تو آزاد نمیشی؛ بلکه آزادانه داخل قصر من جولان میدی و لذت میبری. عالی نیست، پسرک بهاریِ من؟ ـــــــــــــــــــــــــــــ༺Emerald༻ــــــــــــــــــــــــــ ✤ganer: Romance, Angst, Fantasy, smut ✤Couple: Kookv Telegram: @lunenoire_6 ~𝓜𝓸𝓸𝓷𝓼𝓪𝓷 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓼 𝔂𝓸𝓾♡
P1: گـویِ سبـز؛
Continue Reading on Wattpad