Start Reading
Description
فکرش به سمت چانیول رفت، اون مرد دیوونه کننده، مردی که بعد از ۳ سال تنها بودن نظرش رو جلب کرده بود، اونها بعد از سومین قرارشون تصمیم گرفتن سکس کنن و خب توی اون شب هات، بکهیون متوجه سلطه گر بودن پارتنرش شد و خیلی زود فهمیدن که اونها مکمل هستن و بکهیون از زیر سلطه بودن خوشش میاد. وان شات bdsm. منتظر نظرات و کامنت هاتون هستم. چنل ارتباطی در تلگرام writersfic.
Feverish⁰
Continue Reading on Wattpad
![](https://img.wattpad.com/cover/365587945-256-k218419.jpg)