ATLAS
By blue_amygdala
377
105
60
  • Short Story
  • gay
  • hob
  • huacheng
  • hualian
  • lanwangji
  • lanzhan
  • mdzs
  • tgcf
  • untamed
  • wangxian
  • weiwuxian
  • weiying
  • xielian
  • yaoi
  • مودائوزوشی
  • هوالیان
  • هون
  • وانگشیان

Description

وی ووشیان عصبانی شد و گفت: "برادر کوچک؟چی میگی؟من سی و پنج سالمه! تو دیگه آخرش باید بیست و پنج سالت باشه!" شیه لیان با لبخند گفت:"نه.من هشتصد سالمه!" وی ووشیان گفت:"تو حتی چهارصد ساله هم به نظر نمیرسی!..ولی جدی چند سالته؟" شیه لیان گفت:"من جدی هشتصد سالمه!" ----- وقتی وی ووشیان مرده بود،لان وانگجی زمان زیادی برای دعا با خدایان مختلف رو داشت. یکی از اون خدایان هواچنگ بود. ***** کاپل:وانگشیان،هوالیان ژانر:تاریخی،رمنس مترجم:یوهنگ نویسنده:etymologyplayground

CHAPTER 00

Continue Reading on Wattpad
ATLAS
by blue_amygdala
377
105
60
Wattpad