Start Reading
Description
《به نام آفریننده صدف ها》 قرون وسطی، عصر تاریک اروپا بود، جایی که خرافهها نفس میکشیدند... در بحبوحه شورش دهقانان، قربانی سیاست کثیف فئودالها و خنجری که به استخوان رسیده بود، فقط یک نفر بود... پسری نجیبزاده! چشمان او تیره بود. به رنگ دانههای قهوه، تن لطیف خاک، وجود خشک درختان، اما... آنچه که میدیدم درد داشت... "چرا تماما آبی شدهای؟" ••••• "میگویند اگر زمانی، صدای آواز صدفها به گوشَت رسید، کسی از درد، غم را بغل گرفته؛ بگو ای دلبند من، چرا تمام وجودت عطر دریا را میدهد؟" زمان آپ: هفتهای یبار "مرگ در آغوش مرگ بالاترین رستگاریست!" Couple : vkook genre : romance . angst . fantasy . smut
Description
Continue Reading on Wattpad
