Start Reading
Description
آگینگرا[موگه در غربت] نمیشد اسمش رو گذاشت خواب، اون احساسات که بیهیچ دلیلی جوششِ اشکم رو بیشتر میکردن! انگار عذاب میکشید و من حس میکردم غمش رو و میدیدم چطور با حسرت به کلاویهها خیره شده... GENRE→ Sad, Romance, Angst COUPLE→ KOOKV WRITER→ rchid
°•Nightmare
Continue Reading on Wattpad