Description
[هنر عاشق شدن] ما تو زندگی هنر های زیادی و یاد میگیرم.. گاهی حتی نمیفهمیم انجام دادن اونکار خودش یه هنره،مثل هنر نقاشی کشیدن،هنر خندوندن ادما،هنر نوشتن،هنر یاد دادنِ آموخته ها،هنر عاشق شدن.. ---------- دستاشو گرفت و اونو کشوند زیر بارون،دختری که از بارون خوشش نمیومد با قیافه ی درهمی به آسمون نگاه کرد و عینکش که حالا قطرات بارون روش ریخته بود و گرفت و تو جیب هودیش گذاشت. دختر بزرگتر لبخندی زد و به دختر روبروش که تفاوتی با یه پاپی کوچیک نداشت نگاه کرد و خم شد:وقتی اخم میکنی و فکر میکنی خیلی ترسناک شدی،دوست دارم اونقدر محکم بغلت کنم که چاره ای جز خندیدن نداشته باشی تا بتونم ازت جدا شم. دختر روبروش از حرفاش خندید:چرا با خنده هام؟ دختر بزرگتری لبخند ملیحی زد و به خنده ی دختر خیره شد:چون هرگز نمیتونم این صدا رو بشنوم و چشمامو از دیدن چهرهی اون صدا محروم کنم.
معرفی/هنر عاشق شدن
![](https://img.wattpad.com/cover/331805004-256-k684841.jpg)