Start Reading
Description
دستای گرم و رگهای متورمش رو توی دست گرفت و لبهی فیشنت توریش، جایی که کمی از پوست برهنش حس میشد، قرار داد، خمار به چشمای مسحور کنندش خیره شد و زمزمه کرد "تولدم، با طلوع خورشید تموم میشه." ژانر : هدکنون، اسمات، درسز بوی مترجم : Mones کردیت : Nike_Gojo_Itadori - Ao3
" at sunrise 1 "
Continue Reading on Wattpad