Start Reading
Description
-حداقل باهام نمیرقصی؟ با همون لبخند و چشمهایی که پسر رو ستایش میکردن ازش پرسید. پسر لیوانش رو به میز کوبید. -اگه یه رقص میخوای باید هزینهش رو هم بدی، نمیتونی الکی منو دستمالی کنی! به تهیونگ با انزجار نگاه کرد و بیزاری دومین چیزی بود که از پشت ماسکش به تهیونگ نشون میداد. -اگه یه چیزی رو میخوای باید کیف پولت رو هم دربیاری و اگه نمیخوای فقط گورت رو گم کن. وقتی چشمهای تهیونگ بدون اینکه بخواد روی جونگوک خیره میمونه. رقصندهای که فقط میخواد برای یه رقص خصوصی اغواش کنه.
Something in your moves
Continue Reading on Wattpad