Survivor
By sharlot__20
30.1K
9.0K
10.7K
  • Fanfiction
  • exo
  • kai
  • omegavers
  • romance
  • sehun
  • sekai
  • امگاورس
  • سکای

Description

زمزمه ی متأثر مردم همه جا پیچیده بود. نمیشد توی بازار قدم زد و چیزی راجع به نوه ی بزرگ لرد نشنید! نمی شد لبخند زد...حتی نمی شد اخم کرد... تنها چیزی که توی چشم مردم دیده میشد تأسف بود و تأسف! از اون پسرک نجیب با نگاه معصومانه اش هیچ چیز جز یه خرابه باقی نمونده بود. هیچکس فکرش رو نمی‌کرد تموم اون توهم ها و گریه های پسر واقعیت داشته باشه! اما هنوز دیر نشده بود! با اینکه هنوز هم صدای جیغ و التماس های اون پسر توی کاخ میپیچید اما کلیسا اعلام کرده بود که همه چی رو تحت کنترل داره..‌ و هیچکس خبری از اون پسر نداشت.... کای توی بلند ترین برج قصر زنجیر شده بود... می سوخت، شکنجه میشد و فریاد می‌زد...و در پایان هر روز به سختی به گوشه ی تنگ اتاق می خزید، نوک انگشت های سوخته اش رو برای تسکین درد فوت میکرد و با بغض زمزمه میکرد _من دیگه... نمیتونم.... سهون! ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ⊹⊱Couple: sekai ⊹⊱Ganer:Romance, Smut+18 , omegavers

✴️0✴️

Continue Reading on Wattpad
Survivor
by sharlot__20
30.1K
9.0K
10.7K
Wattpad