Description
تهیونگبرادر ناتنی نامجونه با این که از یک خون نیستن اما عمیقا بهم نزدیکن جونگکوک پسرک دوس داشتنی پدرش یعنی کیمنامجونه و چی می شه اگه تویه مسافرت تفریحی بزرگ خانواده کیم به قتل برسن؟ و تنها چیزی که برای کیمتهیونگ سرما خورده ای که به مسافرت نرفته باقی مونده ثروت بزرگ و یادگار برادرش جونگکوک کوچولوی هفت سالس که دیگه نمی تونه روی پاهای کوچولو و قشنگش بدو و مجبوره روی ویلچر بشینه در حالی که تهیونگ خودش فقط شونزده سال سن داره چندین سال گذشته و حالا کیمتهیونگ شونزده ساله بیست و شش سالشه و جونگکوک کوچولوش هفده ساله شده تهیونگ قدرتمنده و باهوشش تونسته ثروت خانوادگیشو حفظ کنه و حتی بیشترش هم بکنه اما هرگزموفق نمی شه جونگکوک رو ترقیب به دنبال کردن مراحل درمان بکنه چی می شه اگه تهیونگبفهمه برادر زاده برادر ناتنیش و تنها الماس باقی مونده براش به اون احساساتی داره و از ترسش اون هارو پنهان می کنه؟ چی می شه اگه جونگکوک از شدت علاقه به عموی غیر همخونش مریض بشه و بعد از کلی پزشک فقط یک راه درمانباشه؟ کیم تهیونگ