𝐓𝐡𝐚𝐭 ?...
By 0bluefiction0
684
147
59
  • Short Story
  • chanbaek
  • exo
  • fun
  • hunhan
  • lgbt
  • love
  • oneshot
  • romance
  • romantic
  • sebaek
  • short
  • snow
  • story

Description

𝓞𝓷𝓮𝓼𝓱𝓸𝓽 𝓝𝓪𝓶𝓮: 𝓣𝓱𝓪𝓽 𝓼𝓷𝓸𝔀𝔂 𝓭𝓪𝔂 𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮: 𝓒𝓱𝓪𝓷𝓫𝓪𝓮𝓴 𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮: 𝓡𝓸𝓶𝓪𝓷𝓬𝓮, 𝓢𝓶𝓾𝓽 𝓢𝓾𝓶𝓶𝓮𝓻𝔂: _پارسال یه همچین روزی توی هوای سرد زمستون داشتم از حیاط دانشگاه رد میشدم که صدایی توجه م رو جلب کرد...سمت صدا که رفتم یه فرشته داشت توی برفا راه میرفت و زیر لب چیزایی میخوند. با پاهاش برفا رو کنار میزد و آروم قدم برمیداشت انقدر محوش شده بودم که نفهمیدم داره منو کجا میبره! به خودم که اومدم جلوش ایستاده بودم و توی کتابخونه ای که اون فرشته کتابدارش بود عضو شده بودم! از اون روز به بعد اون فرشته همه چیزم شده بود! به امید اون میرفتم دانشگاه و همه ش حواسم بود کسی اذیتش نکنه،بهش نزدیک نشه، غذاشو خوب بخوره،تو سرما نمونه و آرزو میکردم که دلش رو به کسی نبازه! بعد از دانشگاه زود تر از خودش جلوی کتابخونه مینشستم تا بیاد و اون در کوفتی رو باز کنه تا از پشت کتاب هام دیدش بزنم! وقتی لبخند میزنه و یا برای دقت اخم میکنه دلم براش قنج میرفت ولی نمیتونستم برم جلو و بچلونمش...

~That snowy day~

Continue Reading on Wattpad
𝐓𝐡?...
by 0bluefiction0
684
147
59
Wattpad