Memories bring back...
By tokyo_ui
1.7K
177
242
  • Fanfiction
  • comedy
  • fluff
  • highschool
  • humor
  • jikook
  • jimin
  • joungkook
  • kookmin
  • romance
  • shortstory
  • taehyung
  • vmin
  • تهیونگ
  • جونگ‌کوک
  • جیمین
  • جیکوک
  • روزمره
  • طنز
  • فلاف
  • ویمین
  • کالج
  • کمدی
  • کوکمین

Description

[خاطره ها برمیگردوننت.] جیمین همیشه حافظه قوی ای داشت. آرزو میکرد که اینطور نباشه ولی بود. پس وقتی جونگ کوک بهش قول داد کل اون سال ها رو بهش زنگ میزنه و دوست جدیدی پیدا نمیکنه، جیمین هیچ وقت فراموش نکرد. حتی وقتی ده سال گذشته بود، برگشته بود و جونگ کوک حتی اون قول رو به یاد نمی آورد... . . . مرد ماسکش رو پایین کشید و کلاهش رو از سرش درآورد. جیمین فقط چند ثانیه فاصله داشت تا بعد از دیدن چهره آشناش چشماش رو از گوشه هاش چاک خورده باقی بذاره. خب اگه می خواست مرد رو به روش رو توصیف کنه باید می گفت, سر جونگ کوکی که می شناخت رو بدنی که نمی شناخت. انگار با فتوشاب کله کوکی هشت ساله رو کنده بودن و گذاشته بودنش رو یه مرد بالغ عضله ای که هیچ سنخیتی با چیزی که جیمین تو ذهنش تصور می کرد نداره. _عام...جونگ کوکی؟...کوکی؟ ...

New stuff

Continue Reading on Wattpad
Memories...
by tokyo_ui
1.7K
177
242
Wattpad