Start Reading
Description
" من بلاخره یکیو پیدا کردم که منو برای خودم دوست داره ... و من حتی خودم نیستم " رجینا چشماشو بست و گذاشت اشکش روی گونش بلغزه . زین اون واقعی رو نمیشناخت . نه زین دختری که مامور درجه یک اف بی ایه و برای متلاشی کردن مافیاشون تو پوشش مخفیه رو نمیشناخت
کار تیمی مهمه !
Continue Reading on Wattpad