Start Reading
Description
سیاهی همه ی وجودشو گرفته بود ، ولی از بین گردبادی از ترس و گردوغبار نا امیدی خودشو توی برق چشمایی که نمی دید پیدا کرد چرا چیزی که انقدر ازش میترسید، بهش ارامش میداد؟.. ~~ -تخیلی و ... عاره تخیلی:).
یکم مکالمه با نویسنده
Continue Reading on Wattpad