💢I Married the D...
By marky_gaga
32.5K
4.4K
183
  • Fantasy
  • 2pm
  • fanfiction
  • fantasy
  • farsi
  • fiction
  • got7
  • jacksonwang
  • jinyoung
  • markson
  • marktuan
  • persian
  • romance
  • yugbam
  • فارسی
  • فنفیکشن
  • فیکشن
  • مارکسون
  • گات7
  • گاتسون

Description

این اتفاق زمانی که ما هنوز خیلی جوان بودیم افتاد؛ تو سن 18 سالگی ازدواج کردیم. خانوادم کاملا مخالف این کار بودن و هیچوقت هم باهامون موافقت نکردن؛ اونها هیچوقت جکسون رو قبول نکردن، اگه بخوام صادق باشم همیشه میگفتن یه چیزی درباره اون درست نیست. مادرم انگار که ازش می‌ترسید، در واقع بشدت ازش وحشت داشت و پدرم به خاطر تمایل جنسیمون قبولمون نمیکرد، چون هر دو مرد بودیم ولی اون زمان من اونقدر تو عشق جک غرق بودم که اصلا به حرفهاشون اهمیتی نمیدادم ولی حالا می‌فهمیدم که باید به حرفشون گوش میدادم...!

🔥🔥🔥

Continue Reading on Wattpad
💢I Mar...
by marky_gaga
32.5K
4.4K
183
Wattpad