WONDERLAND [L.S]
lemon_berryy
- Reads 2,728
- Votes 702
- Parts 9
ترسیده بود ، قلبش دیوانه وار به سینه اش میکوبید.
در حالی که غرق در فضای تاریک و غریب اطرافش شده بود، ارام ارام سرما تن لطیفش رو نوازش کرد و به اعماق استخوان هایش رخنه کرد ،
بزاق دهانش رو قورت داد و با احتیاط قدم برداشت و سعی کرد به دنبال شعله های روشن امید، در میان دنیای تاریکی که زندگی اش را در بر گرفته بود بگردد.
او کجا بود؟ نمیدانست....
Published : April 24
Written by✒: callmeswiftie_ , coralineJs