[ h o w r a ]
2 stories
The Thing About Gingers by Howrathesmileberry
The Thing About Gingers
Howrathesmileberry
  • Reads 5,616
  • Votes 689
  • Parts 15
"این همون شکلیه که میخوای تموم عمرت رو زندگی کنی؟" با حرص پرسیدم و حس می کنم با ابرو های توهم رفته خیلی احمقانه به نظر میرسم. لبخند بزرگی میزنه و دست هام رو توی دست هاش قفل می کنه. "البته که نه..البته" Highest Ranking : #1 in Teen Fiction (persian)
That Kid || Persian by Howrathesmileberry
That Kid || Persian
Howrathesmileberry
  • Reads 4,063
  • Votes 516
  • Parts 12
"من دیگه نمی تونم ادامه بدم...اون منو نمی خواد!"با درموندگی گفت،خسته شده بود. ماه ها از زندگی اش رو توی این یتیم خونه بود تا دل اون بچه رو به دست بیاره اما اون بچه به هیچ وجه حاضر به ترک کردن نبود. "انقدر بزدل نباش!اگه نمی تونی ادامه بدی برو...اما باور کن رسیدن به کیتی ارزش تلاش بیشتر رو داره...اگه میخوای بری برو...ولی هرگز تقصیر رفتنتو گردن کیتی ننداز.هرگز!"نینا گفت. لیام به نینا نگاه کرد."خیلی مزخرفی!خیلی!"لیام داد زد و بلند شد و رفت. رفت تا به گل ها آب بده و جوراب های استیوی رو بشوره،برای لانا سیب بچینه و برای اندرو کتاب بخونه. نینا با فکر کردن به چهره ی لیام و کار هایی که داشت خندید و آروم زیرلبش زمزمه کرد. "حق با توئه لیام پین،من آدم مزخرفیم...خیلی مزخرف!" ______ ليام ميخواد كه عوض بشه، و كيتي تنها دليليه كه وجود داره. ليام كيتي رو ميخواد، با تمام وجودش، اون ميخواد كه كيتي دوستش داشته باشه و اين بهش اين فرصت رو ميده تا خودش هم خودش رو دوست داشته باشه.