Volery|VKOOK|
والری ________ محبوس؛ |یک داستان کوتاه| ژانر:معمایی، تراژدی،رومنس،فانتزی
پیراشکی | 𝖣𝗎𝗆𝗉𝗅𝗂𝗇𝗀 تهیونگ هیچ وقت متوجهِ عشق و علاقهی عمیقِ پسرِدبیرستانی که همسفرِ هرروز صبحش بود، نشده بود. همیشه مثلِ یک بچهی خوب، صبح ها با اتوبوس به محلِ کارش میرفت و عصرها با اتوبوس همون مسیر برمیگشت. اما چی میشد اگر اون روزی پیامی ناشناس دریافت میکرد که پیام های عجیب براش میفرستاد و این تبدیل میش...
•°•| purple darling◠بنفشِ عزیز•°• •°•|TAEKOOK◠تهکوک•°• --------------------------------------- «بنفش عزیزم، امروزت چطور گذشت؟ برای من روز خوبی نبود، چون هر وقت یاد تو میوفتم دوباره غمگین میشم و از اونجایی که فقط به تو فکر میکنم،همیشه غمگینم..توهم همین احساس رو داری؟ قلبم بیشتر میتپه و لب هام دلتنگ تر از هر وقتی میشن...
■ کاپل اصلی: KookV ■ کاپل فرعی: NamMin - Hopemin ■ ژانر: هیجانی، معمایی، رمنس، اسمات ■ نویسنده: ELA ■ خلاصه: - نجاتم که داد خوابوند توی گوشم! + چرا زدت؟ - ازم متنفر بود. + پس چرا نجاتت داد؟ - قلبش مال من بود... - تصور کن... درست روزی که تصمیم می گیری بهش اعتراف کنی و حرف دلت رو بزنی، یک شماره ناشناس بهت پیام میده و...
آیو "ماه خاموشِ من " جونگکوک بخاطر اتفاقاتی که تو گذشته براش افتاده، به بیماری هامونیکا مبتلا شده و با هر ضربه احساسی که میخوره، زخم کوچیکی روی بدنش بوجود میاد و با پیشرفته شدن بیماریش میتونه علائمی مثل از دست دادن بینایی، شنوایی و یا اختلال گفتاری داشته باشه... تنها راه درمان این بیماری جبران کردن اتفاقات بد با اتفاق...
تو دنیایی که هیچ کس رنگ ها رو از هم تشخیص نمیده من چشمم با پیدا کردن سرخیه لباش رنگ ها رو از هم تشخیص داد .......................................................................................... یه سرزمین یه دشمنی و کینه بوی عطر شراب بوی خون شایدم مرگ تبعیض ما تو همچین جایی همو پیدا کردیم و عاشق هم شدیم اگه قراره ای...
کیم تهیونگ به عنوان پرستار شخصی پسربچهای به عمارت بزرگی میره تا زمان برگشت پدر و مادرش از مسافرت،مراقبش باشه. همه چیز نرمال بود تا اینکه متوجه شد باید از یه عروسک پرستاری کنه! چه اتفاقایی تو اون عمارت مرموز میوفته اگه تهیونگ چند تا از قوانین مهم رو نقض کنه؟ توجه❗️ موضوع اصلی این فیک بر گرفته شده از فیلم سینمایی با هم...
اصلا فدای سرت که تو راک دوست داری و من جاز فدای سرت که تو با طعم مزخرف آدامسی نوشیدنی انرژیزا چشمهای درشت خودت را ستارهباران میکنی و من با طعم تلخ و گس قهوهای که با زهرمار آن را یکی میدانی، خودم را مست فدای سرت اینهمه تفاوت، این دو دنیای موازی که هیچ پدیدهای آنها را برای برخورد و یکی شدن، نمیشکند. فدای سرت. ک...
تهیونگ هیچ خوشش نمیومد که اون هیولا کوچولو رو ببره دندونپزشکی؛ تا اینکه دندونپزشک برادرزاده اش رو دید و اونجا بود که فهمید سلیقه برادرش تو انتخاب دکتر برای خانواده اش حرف نداره! ⪼کاپل: کوکوی ⪼نویسنده: tiny_devil ⪼ژانر: آیو، طنز، فلاف، روزمره، لا اسمات ⪼کاور: mj_storiess
In Red - سرخپوش جونگکوک جئون، رئیس زادهی بند هشتم زندان گری سی! کسی که توی سلولهای اون زندان بزرگ شده بود و حالا یک تازه وارد توی بند هشتم، همه چیز رو بهم ریخته بود! 🔞🃏⛓ تازه واردی که بدون هیچ ترسی مقابلش میایستاد و با گستاخی جوابش رو میداد اما کی فکرش رو میکرد اون تازه وارد باعث شه #غرور خود ساختهاش رو از دس...
تو مانند اقیانوسی هستی که حتی در روزهای طوفانی، آغوشش رو از ماهی نمیگیره. گذشتن از تو؟! خودت بگو اشک از شفافیتش میگذره؟ مردمک از تاریکیاش میگذره؟ خون از سرخیاش میگذره؟ تهیونگ از جونگ کوکیاش میگذره؟ . . . نام : ساتیوا نویسنده : نِبو کاپل اصلی : تهکوک ژانر : رمنس، انگست، روانشناسی، معمایی، اسمات، ... . . وضعیت : پا...
«اسم رمزی : حقیقت» در میان جنگ جهانی دوم، هواپیمای بریتانیایی در خاک فرانسه که تحت اشغال نازی ها بود، سقوط کرد. خلبان و مسافر هواپیما، دو مرد آسیایی بودند که جسد کاملا سوخته خلبان، پیدا و مسافر که جاسوس بریتانیا بود، تهیونگ کیم، توسط گشتاپو دستگیر شد. تهیونگ کیم دو راه بیشتر ندارد : یا اطلاعات ماموریتش را فاش کند؛...
«گمشده» کیم تهیونگ، از اعضای بزرگترین بوی بند جهان، روی صحنه ای که خیس بود، سر خورد و بخاطر آسیب به پاش به بیمارستان منتقل شد. اما دو روز بعد، جهان موند و تخت خالی تهیونگ... اون ناپدید شده بود! ❌این بوک رو فیلمی تصور کنید که پسرا بازیگراش هستن! فقط و فقط همینه و نه هیچ چیز دیگه ای❌ «𝐓𝐡𝐞 𝐒𝐚𝐜𝐫𝐞𝐝 𝐒𝐞𝐯𝐞𝐧 فص...
- اینها همهاش تقصیر خودته. من فقط میخوام مال تو باشم، درست مثل لباسهایی که تن گرمت رو هرروز توی آغوش خودشون میگیرند. ولی تو این اجازه رو بهم نمیدی و من هرروز، به محض باز کردن چشمهام از خودم میپرسم که اگه مال تو نباشم، پس مال کی باید باشم؟ ژانر: امگاورس، رمنس، درام، اسمات
هیچ ایده ای ندارم چند ساله اینجام. از وقتی چشم باز کردم، تنها چیزی که دیدم اتاقای خاکستری و آزمایشگاه های ترسناک و سفیدپوشان. امروز آخرین همراه هام رو هم از دست دادم. مطمئن نیستم خوبه یا بد ولی ترسناکه. چون حالا من تنها نمونه ی باقی مونده ام. ولی از یه چیز کاملا مطمئنم. اینکه قرار نیست به این زودیا بمیرم. نه تا وقتی ا...
من اینجام و این وبتون رو ترجمه میکنم و میزارم امیدوارم که خوشتون بیاد . تاریخ شروع : 𝟏𝟒𝟎𝟎/𝟏𝟎/𝟐𝟔 تاریخ پایان :
کیم تهیونگ،لیدر ترسناک گروه،در واقع یه اومگاست که پنهانش کرده!برای 3 سال اون هویتشو به عنوان یه آلفا به خاطر ابرو از طریق داروهای شیمیاییه خاص جعل کرد.وقتی که داروها دیگه اثری ندارن و هورمونا دارن بهش غلبه میکنن،آیا اون تسلیم غریزش میشه؟
- پرستو ها رو دوست داری؟ - عاشقشونم.اگه وقت کنم چند تا عکس ازشون میگیرم. - با عکساشون چیکار میکنی؟ - از روشون نقاشی میکشم. یه دفتر پر از پرنده و پرستو دارم. یه بار نشونت میدم. چشمهای تهیونگ زلال تر و تیره تر از هر زمان دیگه ای بود. چرا حس میکنم.. قلبم داره تند تر میزنه؟... . . کاپل: ویکوک، چانبک ژانر: هاناهاکی🌱 طن...