Moon for Sun.
៹ خلاصه: فلیکس از بچگی یه کتاب قصه محبوب داشت که بهطرز عجیبی به داستانش احساس نزدیکی میکرد و هر چند وقت یهبار از زیر تختش درش میآورد و داستانش رو برای بار هزارم مرور میکرد. اونقدر خونده بودتش که دیگه تکتک کلماتش رو حفظ بود، اما باز هم از خوندنش حتی با اینکه هیچوقت آخر داستان رو نفهمیده بود، لذت میبرد. یه رو...